سایه

#سایه
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part20

یونگی:آخه بهونه نبوددد
دانشگاه؟پروندههه؟
وویونگ:بعد از اینکه آماده شدم کیفم و گوشیم و ورداشتم و رفتم بیرون.

جیمین:همون دور ورا میپلکیدم که
دیدم از خونه زد بیرون
وویونگ:در و بستم
بدو بدو راه افتادم
جیمین:ایول رفتم در خونه رو زدم
ا.ت:باز چی جا گذاشت این بیشعور
که منو بلند کنهه
رفتم آیفون و زدم و در خونه رو باز کردم..
با دیدن جیمین سر جام خشکم زد
سریع در و بستم که پاش و گذاشت لای در
محکم حل داد که افتادم زمین..
جیمین:ای وای ببخشید دردت گرفت؟
هوم نگفتی از دست ما فرار کردن به این
راحتی نیست ها؟
روی زانوم خم شدم و موهاش و گرفتم و
گردنشو کشیدم عقب
حالا خودت بگو باهات چیکار کنم

ا.ت:من..من گفتم
د.دوستم حالش بد بود من
بخدا من نمی‌خواستم فرار...

جیمین:دوستت که از منم سالم تره
نیشخندی زدم
دستشو کشیدم از خونه بردمش بیرون
حیف وقت نداریم
وگرنه بهتر ادبت میکردم
____
یونگی:بعد از اینکه فهمیدم جیمین ا.ت رو گرفته
زنگ زدم وویونگ.
یونگی:ببخشید خانم پارک
مثل اینکه مشکل رفع شده
واقعا متاسفم وقتتون رو گرفتم اما دیگه میتونین نیاین.
وویونگ:نه خواهش میکنم.
ممنون که اطلاع دادین.
یونگی:گوشی و غط کردم
رفتم سمت خونه وویونگ...
تا میتونستم گاز دادم و رسیدم
جیمین و ا.ت سوار ماشین شدن و با همون
سرعت رفتم سمت عمارت
جیمین:از ترسش یه گوشه ماشین
جم شده بود
آخه توکه جرات نداری حتی نگامون کنی
چرا فرار می‌کنی
یونگی:از دانشگاه رفتنم محرومت کردم
میفهمی
خیر سرم فک کردم تو آدمی

ا.ت:لبمو محکم گاز میگرفتم که گریه نکنم..
انقد لبمو فشار دادم که خون اومد.
___
یونگی:رسیدیم عمارت
ماشین و پارک کردم توی حیاط
پیاده شدم در سمت ا.ت رو باز کردم
که افتاد زمین

بدون توجه از آستینش گرفتم و
کشیدمش توی خونه
جیمین:ولش کن یونگی
یونگی:انداختمش توی اتاق.
بعدا به حسابت میرسم دختر عوضی
دیدگاه ها (۵)

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part21ویو‹وویونگ›رسیدم خونه دیدم در بازهرفتم تو...

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part22ویو ‹لیان›دیگه نمیتونم دست رو دست بزاریم ...

#ادامه پارت ۱۸وویونگ:بعد از تموم شدن کلاسا گوشیمو دادم دست ا...

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part18یونگی:رسیدیم دانشگاهماشین و توی حیاط دانش...

پارت ۶۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۵۸ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۶۱ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط