چند پارتی 🌱part 1 🌱
چند پارتی 🌱part 1 🌱
جیمین
بیرونه کمپانی منتظر جونکوک و تهیونگ بودم امروز باید بریم جنگل برای ضبط لایو
جیمین بیرون تویه هوای سرد منتظر دوستاش بود
ات تیرکمان به دست تویه جنگل دنبال شکاری میگشت
یکی از سرگرمی هاش شکار کردن حیوان ها بود
____________________________________
جیمین : چه عجب که اومدین
تهیونگ: اومدیم دیگه
جونکوک: بجای بحس کردن بریم تا دیر نشه
جیمین تهیونگ جونکوک برای ضبط لایو باید میرفتن جنگل سوار ماشین ها شدن و حرکت کردن سمته جنگل
نزیکای عصر بود که رسیدن جنگل همه مشغول لایو ضبط کردن شدن
جیمین: امشب هوا سرد نیست
تهیونگ: خیلی سرده دارم یخ میزنم
جونکوک : چطوره بعد از اینکه لایو ضبط کردیم بریم یکم تویه جنگل قدم بزنیم
جیمین : نمیدونم حوصله شو ندارم
تهیونگ : اره فکره خوبیه بریم جیمین بیا بریم یکم هوا می خوریم
جیمین: اوفف باشه بریم
جیمین تهیونگ جونکوک بدون اجازه مدیر برنامش رفتن سمته جنگل داشتن تویه جنگل قدم میزدن تا اینکه چیزی نگاه جیمینو سمته خودش جلب کرد
جیمین : هی پسرا اونجا رو ببینید یه آهو اونجاست چقدر نازه
جونکوک: اره خیلی خوشگله
جیمین: بیا بریم نزدیکش
تهیونگ : ولش کنید
جیمین: اما من دوست دارم از نزدیک ببینمش
جونکوک: بیا بریم
جیمین خیلی خوشحال شد و به سمته آهو رفت داشت بهش نزدیک میشد تا اینکه تیری خورد به گردنه آهو جیمین شکه داشت به آهو نگاه میکرد باورش نمی شد که جلوی چشماش یه آهو مرد پشته سرشو نگاه کرد یه دختر تیرکمان به دست داشت می اومدی سمتش
جیمین: ت تو چطور تونستی اون آهو رو بکشی
ات: طاقت مردن یه آهو رو نداری مثلا پسری
(با پوزخند )
جیمین: باچه حقی کشتیش (با داد)
ات: صداتو بیار پایین بعدشم با حق خودم اصلا تو چیکاریی تو این جنگل
جونکوک و تهیونگ اومدن سمته این دو نفر جونکوک رو کرد به جیمین
جونکوک: جیمین ولش کن بیا بریم واسه مون دردسر درست میشه
ات: اره برید وگرنه گور تون رو خودم می کنم
تهیونگ: تو به کی این حرفا رو زدی تو میدونی ما کی هستیم
ات: هرکی که هستین واسه خودن هستین یالا از اینجا برید
جیمین: اگه بخواهی ما با آدمی مثله دهن به دهن نمیشیم جونکوک تهیونگ بیا بریم
تهیونگ : اون دختره اگه بفهمه که عضو بی تی اس هستیم مطمئنم میاد معذرت خواهی میکنه
جیمین: حتا در موردش حرفم نزن اون چطورتونست یه آهو رو بکشه
اون سه نفر از اونجا دور شدن جیمین خیلی عصبانی بود بخاطر آهوی که ات کشت فقط داشت به سمته جلو میرفت جونکوک و تهیونگ هم پشته سرش راه میرفتن تا اینکه هوا داشت کم کم تاریک میشد خیلی هم سرد بود باده سردی میوزید
جونکوک: بیاید برگردیم کمپ من خیلی سردمه
جیمین: باشه
تهیونگ: صبر کنید از کدوم راه بریم
جونکوک: نمیدونم
جیمین: راه حتما سمته راسته
تهیونگ : پس بریم
از سمته راسته رفتن اما هرچی میرفتن نمی رسیدن کمپ کم کم ترسیدن که نکنه تویه جنگل کم شده باشن
( چند پارتی درخواستی )
جیمین
بیرونه کمپانی منتظر جونکوک و تهیونگ بودم امروز باید بریم جنگل برای ضبط لایو
جیمین بیرون تویه هوای سرد منتظر دوستاش بود
ات تیرکمان به دست تویه جنگل دنبال شکاری میگشت
یکی از سرگرمی هاش شکار کردن حیوان ها بود
____________________________________
جیمین : چه عجب که اومدین
تهیونگ: اومدیم دیگه
جونکوک: بجای بحس کردن بریم تا دیر نشه
جیمین تهیونگ جونکوک برای ضبط لایو باید میرفتن جنگل سوار ماشین ها شدن و حرکت کردن سمته جنگل
نزیکای عصر بود که رسیدن جنگل همه مشغول لایو ضبط کردن شدن
جیمین: امشب هوا سرد نیست
تهیونگ: خیلی سرده دارم یخ میزنم
جونکوک : چطوره بعد از اینکه لایو ضبط کردیم بریم یکم تویه جنگل قدم بزنیم
جیمین : نمیدونم حوصله شو ندارم
تهیونگ : اره فکره خوبیه بریم جیمین بیا بریم یکم هوا می خوریم
جیمین: اوفف باشه بریم
جیمین تهیونگ جونکوک بدون اجازه مدیر برنامش رفتن سمته جنگل داشتن تویه جنگل قدم میزدن تا اینکه چیزی نگاه جیمینو سمته خودش جلب کرد
جیمین : هی پسرا اونجا رو ببینید یه آهو اونجاست چقدر نازه
جونکوک: اره خیلی خوشگله
جیمین: بیا بریم نزدیکش
تهیونگ : ولش کنید
جیمین: اما من دوست دارم از نزدیک ببینمش
جونکوک: بیا بریم
جیمین خیلی خوشحال شد و به سمته آهو رفت داشت بهش نزدیک میشد تا اینکه تیری خورد به گردنه آهو جیمین شکه داشت به آهو نگاه میکرد باورش نمی شد که جلوی چشماش یه آهو مرد پشته سرشو نگاه کرد یه دختر تیرکمان به دست داشت می اومدی سمتش
جیمین: ت تو چطور تونستی اون آهو رو بکشی
ات: طاقت مردن یه آهو رو نداری مثلا پسری
(با پوزخند )
جیمین: باچه حقی کشتیش (با داد)
ات: صداتو بیار پایین بعدشم با حق خودم اصلا تو چیکاریی تو این جنگل
جونکوک و تهیونگ اومدن سمته این دو نفر جونکوک رو کرد به جیمین
جونکوک: جیمین ولش کن بیا بریم واسه مون دردسر درست میشه
ات: اره برید وگرنه گور تون رو خودم می کنم
تهیونگ: تو به کی این حرفا رو زدی تو میدونی ما کی هستیم
ات: هرکی که هستین واسه خودن هستین یالا از اینجا برید
جیمین: اگه بخواهی ما با آدمی مثله دهن به دهن نمیشیم جونکوک تهیونگ بیا بریم
تهیونگ : اون دختره اگه بفهمه که عضو بی تی اس هستیم مطمئنم میاد معذرت خواهی میکنه
جیمین: حتا در موردش حرفم نزن اون چطورتونست یه آهو رو بکشه
اون سه نفر از اونجا دور شدن جیمین خیلی عصبانی بود بخاطر آهوی که ات کشت فقط داشت به سمته جلو میرفت جونکوک و تهیونگ هم پشته سرش راه میرفتن تا اینکه هوا داشت کم کم تاریک میشد خیلی هم سرد بود باده سردی میوزید
جونکوک: بیاید برگردیم کمپ من خیلی سردمه
جیمین: باشه
تهیونگ: صبر کنید از کدوم راه بریم
جونکوک: نمیدونم
جیمین: راه حتما سمته راسته
تهیونگ : پس بریم
از سمته راسته رفتن اما هرچی میرفتن نمی رسیدن کمپ کم کم ترسیدن که نکنه تویه جنگل کم شده باشن
( چند پارتی درخواستی )
۴.۱k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.