فصل

فصل 2
part:16
(۱ سال بعد)
بورام:" الانه یک ساله که از ازدواج منو جونگکوک گذشته اون عاشق منه ولی من هنوز بهش حسی ندارم چون از خیلیا شنیدم که جونگکوک قبلا با خیلی‌ها تو رابطه بوده و الان وانمود میکنم که عاشقم ولی درواقع دارم به سختی باهاش زندگی میکنم الان ۶ ماهه تو یه شرکت کار می کنم یه روز صبح از خواب بیدار شدم کارامو انجام دادم و بعد چند مین رسیدم

تهیونگ:سلام بورام چطوری؟
بورام: سلام خوبم
تهیونگ: خب این پرونده ها هم کامل شد
بورام: ممنون
تهیونگ: راستی میخواستم یچیزی بهت بگم
بورام: بگو می‌شنوم
تهیونگ: از آولی که اومدی اینجا ازت خیلی خوشم اومد یجورایی عاشقت شدم
بورام: منم
تهیونگ: چ چی پس جونگکوک چی؟ (تعجب)
بورام: بخیال جونگکوک من تاحالا دوست پسر نداشتم
تهیونگ: پس منم میشم اولین دوست پسرت

بهم لبخند زدن

تهیونگ: راستی امشب میای بریم یه رستوران خوب غذا بخوریم
بورام: آره حتما
تهیونگ: باشه پس ساعت ۸ تو رستوران می بینمت
بورام: می بینمت

بورام " کارم تموم شد رفتم خونه دیدم کوک تو خونس هیچوقت انقد زود نمیومد حالا چجوری برم

بورام: سلام جونگکوک چه زود برگشتی (لبخند)
جونگکوک: کارم زود تموم شد
بورام: ازت یه چیزی میخواستم
جونگکوک: چی بگو
بورام: میشه امشب با لینا دوستم بریم بیرون (کیوت)
جونگکوک : امممم
بورام: لطفا لطفا لطفا (کیوت)
جونگکوک: باشه ولی زود برگرد
بورام: چشم

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۳۶)

فصل دوم

F:²part:18(صبح)بورام" صبح با درد شدیدی بیدار شدم و از تخت او...

part:15بعد چند مین رسیدن خونه بورام ‌ جونگکوک پیاده شدن و رف...

part:14جونگکوک: چطوری مادمازل بوران جونگکوک رو شناخت پ از تر...

پارت ۱۵ فیک دور اما آشنا

𝐌𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 🍷پارت : ۸علامت های جدید ( تهیونگ : $ )با صدای الارم...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑عشق مافیاویو جونگ کوک از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط