در و باز کردم سلام کردیم

در و باز کردم سلام کردیم
به پدر ته تعظیم کوتاهی کردم که ته اومد تو دستش دراز کرد که دست بدم ولی رد کردمو رفتم در و بستم پیش داداشم نشستم که پدرم گفت تهیونگ و دخترم برید تو اتاق باهم صحبت کنید
ات:تهیونگ بیا دنبالم
اومد دنبالم رفتیم تو اتاقم
ات:این ازدواج زوریه خب؟ پس فک نکن بینمون چیزی هست من هنوز ازت ناراحتم که یهو تهیونگ لباشو گذاشت رو لبام که تعجب کرده بودم نمی دونم چیشد یه دفه همراهی کردم سریع به خودم اومدمو هلش دادم
تهیونگ:لبات خوشمزست
ات:فک کنم مث گوجه شدم تو دلش
ات:چـ.....یـ...زه....من...
تهیونگ:هیسسس نمی خواد بگی من میرم پایین
‌‌








یاح یاح خمارییی
شرطپارت بعد ۱۰ فالور،پستام پنج کامنت، همه پارتا ۱۰ لایک:)))
پارت بعدی فوله فولالللال
دیدگاه ها (۵)

ات ویوتهیونگ رفت ات:عوضبییییی عوضبیییی با چه جرعتی منو بوسید...

اومدن پایین سوار شدن چون فهمیدن حالم گرفتست چیزی نگفت تو راه...

‌من واقا چرا باید این دخترو همش به خودم لعنت میفرستادم که خو...

تهیونگ اومد پیشمته:لیدی افتخار میدیدات:اومنایون:هنننننایون:ا...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۲۷که یهو گوشی و قاپید و گفتتهیونگ: منو...

پارت : ۴

P2: mansion kimکه یهو یکی موهام رو کشید، فهمیدم، سانا بودسان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط