میخوام روند آپ فیک و سریع کنم ولی همش بستگی به حمایت شما
میخوام روند آپ فیک و سریع کنم ولی همش بستگی به حمایت شما داره
THE SPY🌘🖤
PART|27
زمانی که به خیابان اصلی رسیدن چشم بند از روی چشمش برداشته شد و تونست بعد از چهار روز فضای بیرون و ببینه.
چهار روز توی خونه بودن برای فردی مثل جیمین که همیشه کارش بیرون از خونست تقریبا میشه گفت خیلی سخت بوده.
زمانی که به ورودی اصلی پاساژ رسیدن پیاده شدند و جیمین به همراه دو بادیگارد وارد پاساژ شد.
از همون لحظهای که وارد شده بود میتونست نگاه عجیب و سنگین مردم و روی خودشون احساس کنه و میدونست همش بخاطر حضور اون دونفره.
جیمین:میشه مثلا این نامحسوس مراقب بودنتون و تموم کنید و مثل دوتا دوست همراهیم کنید!؟درحال حاضر این بهترین کاریه که میتونید انجام بدید
با حرص رو به دونفری که فقط پنج قدم ازش فاصله داشتند و مثلا نامحسوس مراقبش بودن گفت.
اون دونفر نگاهی باهم ردوبدل کردند وبعد سری تکون دادند و نزدیک جیمین شدنو باهاش هم قدم شدن.
جیمین:اسمتون چیه ؟
_خب...ما نمیتونیم اسممون و بگیم.
جیمین:خب من اسمم و میگم بعد شماها اسمتونو بگید،فکر نمیکنم گفتن یک اسم برای آشنایی بیشتر مشکلی بهوجود بیاره...اسم من جیمینه.
و برگشت سمت پسر سمت راستش و درحالی که دستشو آورده بود بالا منتظر بهش خیره شد.
پسر معذب اول نگاهی به پسر پشتسر جیمین انداخت و بعد درحالی که دستش و بین دست جیمین قرار میداد گفت
_کانگ مین
جیمین لبخندی بهش زد که باعث شد دل پسر به طور عجیبی گرم بشه و باهاش احساس صمیمیت بیشتری بکنه.
جیمین درحالی که دستشو فشار میداد گفت
+خوشحالم از آشناییت
و برگشت سمت پسر پشت سرش
+و شما؟
پسر با کمی تعلل دست جیمین و گرفت و گفت
_پارک یونگ هیون
جیمین دوباره لبخندی زد و گفت
+خوشحال شدم که باهات آشنا شدم
و درحالی که داشت حرکت میکرد گفت
+دیدید کار خیلی سختی نبود؟؟
و به سمت یکی از بزرگترین مغازه های اون پاساژ راه افتاد.
*******************************
بعد از تقریبا چهل و پنج دقیقه خرید زمانی که احساس کرد بلاخره وقتشه که گوشی و تحویل بگیره، رو به پسری که کانگ مین نام داشت کرد و گفت
+من باید برم سرویس.
و پشت پسری که داشت راه رو نشونش میداد حرکت کرد.
زمانی که رسیدن به سرویس برگشت سمت اون دو پسر
+همینجا باشید سریع برمیگردم
و برگشت که بره داخل سرویس
راستش مطمئن نبود اگه بهشون نمیگفت دنبالش نیان اون دو همونجا وایمیستادند.
وارد سرویس شد و دنبال هان گشت.
جیمین:لعنتبهش....چرا اینجا آنقدر بزرگه.
درحالی که میخواست بره سمت لاین دیگه یهو دستی روی شونه و دهنش قرار داده شد و محکم به عقب کشیدش.
حمایت؟🤍🫂
میدونستید لایک کردن،فالو کردن و کامنت گذاشتن باعث تقویت عضلات انگشت میشه؟؟
THE SPY🌘🖤
PART|27
زمانی که به خیابان اصلی رسیدن چشم بند از روی چشمش برداشته شد و تونست بعد از چهار روز فضای بیرون و ببینه.
چهار روز توی خونه بودن برای فردی مثل جیمین که همیشه کارش بیرون از خونست تقریبا میشه گفت خیلی سخت بوده.
زمانی که به ورودی اصلی پاساژ رسیدن پیاده شدند و جیمین به همراه دو بادیگارد وارد پاساژ شد.
از همون لحظهای که وارد شده بود میتونست نگاه عجیب و سنگین مردم و روی خودشون احساس کنه و میدونست همش بخاطر حضور اون دونفره.
جیمین:میشه مثلا این نامحسوس مراقب بودنتون و تموم کنید و مثل دوتا دوست همراهیم کنید!؟درحال حاضر این بهترین کاریه که میتونید انجام بدید
با حرص رو به دونفری که فقط پنج قدم ازش فاصله داشتند و مثلا نامحسوس مراقبش بودن گفت.
اون دونفر نگاهی باهم ردوبدل کردند وبعد سری تکون دادند و نزدیک جیمین شدنو باهاش هم قدم شدن.
جیمین:اسمتون چیه ؟
_خب...ما نمیتونیم اسممون و بگیم.
جیمین:خب من اسمم و میگم بعد شماها اسمتونو بگید،فکر نمیکنم گفتن یک اسم برای آشنایی بیشتر مشکلی بهوجود بیاره...اسم من جیمینه.
و برگشت سمت پسر سمت راستش و درحالی که دستشو آورده بود بالا منتظر بهش خیره شد.
پسر معذب اول نگاهی به پسر پشتسر جیمین انداخت و بعد درحالی که دستش و بین دست جیمین قرار میداد گفت
_کانگ مین
جیمین لبخندی بهش زد که باعث شد دل پسر به طور عجیبی گرم بشه و باهاش احساس صمیمیت بیشتری بکنه.
جیمین درحالی که دستشو فشار میداد گفت
+خوشحالم از آشناییت
و برگشت سمت پسر پشت سرش
+و شما؟
پسر با کمی تعلل دست جیمین و گرفت و گفت
_پارک یونگ هیون
جیمین دوباره لبخندی زد و گفت
+خوشحال شدم که باهات آشنا شدم
و درحالی که داشت حرکت میکرد گفت
+دیدید کار خیلی سختی نبود؟؟
و به سمت یکی از بزرگترین مغازه های اون پاساژ راه افتاد.
*******************************
بعد از تقریبا چهل و پنج دقیقه خرید زمانی که احساس کرد بلاخره وقتشه که گوشی و تحویل بگیره، رو به پسری که کانگ مین نام داشت کرد و گفت
+من باید برم سرویس.
و پشت پسری که داشت راه رو نشونش میداد حرکت کرد.
زمانی که رسیدن به سرویس برگشت سمت اون دو پسر
+همینجا باشید سریع برمیگردم
و برگشت که بره داخل سرویس
راستش مطمئن نبود اگه بهشون نمیگفت دنبالش نیان اون دو همونجا وایمیستادند.
وارد سرویس شد و دنبال هان گشت.
جیمین:لعنتبهش....چرا اینجا آنقدر بزرگه.
درحالی که میخواست بره سمت لاین دیگه یهو دستی روی شونه و دهنش قرار داده شد و محکم به عقب کشیدش.
حمایت؟🤍🫂
میدونستید لایک کردن،فالو کردن و کامنت گذاشتن باعث تقویت عضلات انگشت میشه؟؟
۱.۹k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.