کسی که خانوادم شد p8
کسی که خانوادم شد p8
(ات ویو)
دستامو آروم اوردم پایین دیدم دستی دست اون مرده رو گرفته و مانع ی زدنش شده اون دست و دنبال کردم تا ببینم صاحبش کیه که به ی مرد دیگه که جزو همون مرد ها بود رسیدم
(مرده که می خواست بزنه علامتش ، مردی که دستش و گرفته بود = )
= داری چیکار میکنی ها نکنه دلت می خواد سرتو به باد بدی
، مگه چیکار کردم
= ما اجازه نداریم سرش دست بلند کنیم مگر اینکه خود شاهزاده بگه
، اه این دختر زیادی رفت رو اعصابم اگرم کتک بخوره تقصیر خودشه تازشم شاهزاده از کجا می خواد بفهمه حتی اگرم بفهمه مشخصه که دختره براش مهم نیست که اینطوری ولش کرد
= به هر حال تمومش کن
،باشه باشه
دوباره به سمتم هجوم اورد و بازوم رو گرفت و می خواست بلندم کنه اما من خودم و محکم گرفتم و از روی زمین بلند نشدم
با هرس و محکم بازوم و ول کرد و اسلحه اشو از پشت کمرش در اورد و گرفت سمتم ترسیده بودم اما اینکه بمیرم بهتر از اینه که با مردی که نمیشناسم جایی برم
، بلند شو وگرنه بدون ذره ای اهمیت دادن همین جا به زندگیت پایان میدم
تکون نخوردم که عصبی تر شد قسمت آماده باش تفنگ و زد
، این آخرین فرصتته هرزه بلند شوووو ( داد )
= بس کن داری چیکار میکنی
چشمامو بستم آماده بودم که راحت شم اما با صدایی که شنیدم چشمامو باز کردم
_ اینجا چه خبرهههههههه (داد)
=ار...باب
، ار...با..ب
_ گفتم اینجا چه خبرههههههه( داد)
از جام بلند شدم و روبه روش ایستادم و با اخم توی چشمای پر ابهت مرد روبه روم نگاه کردم
+ چرا منو اوردی اینجا ها من می خوام برگردم
_ زیادی داری حرف میزنه جوجه
اینو بیارین تو ماشین
دوباره روشو کرد اونور و می خواست بره تو ماشین که با داد من وایستاد
+ من با تو هیچ جا نمیاممممم( داد)
من ی قدمم از این دیگه جلو تر نمیام یا بزار برم یا من همین جا بکش
سرشو سمت من برگردوند و با سردی هرچی تمام تو چشمام نگاه میکرد ترسیدم برگشت سمتم و آروم آروم همون طور که دستاش تو جیب های شلوار جذب و مشکیش بودن به سمتم حرکت کرد خشکم زده بود پاهام توان نداشتن
تا بهم رسید انگار که وحشی شده باشه دستش و از توی جیب شلوارش اورد بیرون و توی ی حرکت مچ دستم و حصار دستای مردونش کرد منو دنبال خودش میکشید تا اینکه رسیدیم به ماشین من کوبوند به تنه ی ماشین که از درد کردم ناله ی ریزی کردم و چشمام و روی هم فشار دادم
دستاشو محکم گذاشت اینور و اونورم روی تنه ی ماشین طوری که با صدای وحشتناک محکم کوبیدن دستاش چشمامو سریع باز کردم و توی چشماش نگاه کردم بهم پوزخند زد و گفت.....
خماری خوبه😂😂
(ات ویو)
دستامو آروم اوردم پایین دیدم دستی دست اون مرده رو گرفته و مانع ی زدنش شده اون دست و دنبال کردم تا ببینم صاحبش کیه که به ی مرد دیگه که جزو همون مرد ها بود رسیدم
(مرده که می خواست بزنه علامتش ، مردی که دستش و گرفته بود = )
= داری چیکار میکنی ها نکنه دلت می خواد سرتو به باد بدی
، مگه چیکار کردم
= ما اجازه نداریم سرش دست بلند کنیم مگر اینکه خود شاهزاده بگه
، اه این دختر زیادی رفت رو اعصابم اگرم کتک بخوره تقصیر خودشه تازشم شاهزاده از کجا می خواد بفهمه حتی اگرم بفهمه مشخصه که دختره براش مهم نیست که اینطوری ولش کرد
= به هر حال تمومش کن
،باشه باشه
دوباره به سمتم هجوم اورد و بازوم رو گرفت و می خواست بلندم کنه اما من خودم و محکم گرفتم و از روی زمین بلند نشدم
با هرس و محکم بازوم و ول کرد و اسلحه اشو از پشت کمرش در اورد و گرفت سمتم ترسیده بودم اما اینکه بمیرم بهتر از اینه که با مردی که نمیشناسم جایی برم
، بلند شو وگرنه بدون ذره ای اهمیت دادن همین جا به زندگیت پایان میدم
تکون نخوردم که عصبی تر شد قسمت آماده باش تفنگ و زد
، این آخرین فرصتته هرزه بلند شوووو ( داد )
= بس کن داری چیکار میکنی
چشمامو بستم آماده بودم که راحت شم اما با صدایی که شنیدم چشمامو باز کردم
_ اینجا چه خبرهههههههه (داد)
=ار...باب
، ار...با..ب
_ گفتم اینجا چه خبرههههههه( داد)
از جام بلند شدم و روبه روش ایستادم و با اخم توی چشمای پر ابهت مرد روبه روم نگاه کردم
+ چرا منو اوردی اینجا ها من می خوام برگردم
_ زیادی داری حرف میزنه جوجه
اینو بیارین تو ماشین
دوباره روشو کرد اونور و می خواست بره تو ماشین که با داد من وایستاد
+ من با تو هیچ جا نمیاممممم( داد)
من ی قدمم از این دیگه جلو تر نمیام یا بزار برم یا من همین جا بکش
سرشو سمت من برگردوند و با سردی هرچی تمام تو چشمام نگاه میکرد ترسیدم برگشت سمتم و آروم آروم همون طور که دستاش تو جیب های شلوار جذب و مشکیش بودن به سمتم حرکت کرد خشکم زده بود پاهام توان نداشتن
تا بهم رسید انگار که وحشی شده باشه دستش و از توی جیب شلوارش اورد بیرون و توی ی حرکت مچ دستم و حصار دستای مردونش کرد منو دنبال خودش میکشید تا اینکه رسیدیم به ماشین من کوبوند به تنه ی ماشین که از درد کردم ناله ی ریزی کردم و چشمام و روی هم فشار دادم
دستاشو محکم گذاشت اینور و اونورم روی تنه ی ماشین طوری که با صدای وحشتناک محکم کوبیدن دستاش چشمامو سریع باز کردم و توی چشماش نگاه کردم بهم پوزخند زد و گفت.....
خماری خوبه😂😂
۶۵.۱k
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.