اسم : چرا من
اسم : چرا من
۵۰
الکس: بیا بیرون منتظرت هستم
لونا: باشه اومدم
لونا به سمت طبقه پایین رفت جئون هنوز عصبی نشسته بود وقتی لونا دید با صدای خشن گفت
جئون : لونا کجا
لونا به حرفش اهمیت نداد و از خونه خارج شد الکس منتظر بود لونا تا الکس دید با گریه پرید بغلش
الکس: خوبی
لونا: فقط بریم
جئون دنبال لونا رفت دید که لونا همراه الکس اونقدر عصبی شد که خون جلو چشماش گرفت ولی اهمیت نداد رفت داخل خونه چون مطمئن بود اون دوتا فقط خواهر برادر برای هم هستن می خواست تنها باشه که یک وقت به کسی آسیب نزنه
فردا صبح........
الکس: بیدار شو کوچولو
لونا: اوهوم ( خابالو)
الکس: بیا بریم بیرون خوش بگذرونیم تا تو هم بهتر شی باید می زاشتی دهن جئون سرویس کنم تا دیگه بهت نگه هرزه یا سرت داد نزنه چرا اینقدر براش گریه کردی مروارید ها الکی هدر نده
لونا : ولش مهم نیست الان حاضر میشم .... به بچهها بگو بیان خوش بگذرونیم
الکس: باشه خوشگله
ویو لونا: من عاشق جئونم ولی اون اصلأ بهم اهمیت نمی داد بعد بهم گفت هرزه اصلأ انتظار نداشتم چرا اینقدر یهو باهام بد شد درسته اون تمام مدت سخت زندگی کنارم بود بعد الان یهو اینجوری کرد سریع حاضر شدم و به سمت الکس رفتم اونم حاضر شده بود
الکس: ................

گایز بچه ها داخل روبیکا می خوام کانال بزنم برای رمان امیدوارم شما قشنگا هم داخل کانال ببینم
۵۰
الکس: بیا بیرون منتظرت هستم
لونا: باشه اومدم
لونا به سمت طبقه پایین رفت جئون هنوز عصبی نشسته بود وقتی لونا دید با صدای خشن گفت
جئون : لونا کجا
لونا به حرفش اهمیت نداد و از خونه خارج شد الکس منتظر بود لونا تا الکس دید با گریه پرید بغلش
الکس: خوبی
لونا: فقط بریم
جئون دنبال لونا رفت دید که لونا همراه الکس اونقدر عصبی شد که خون جلو چشماش گرفت ولی اهمیت نداد رفت داخل خونه چون مطمئن بود اون دوتا فقط خواهر برادر برای هم هستن می خواست تنها باشه که یک وقت به کسی آسیب نزنه
فردا صبح........
الکس: بیدار شو کوچولو
لونا: اوهوم ( خابالو)
الکس: بیا بریم بیرون خوش بگذرونیم تا تو هم بهتر شی باید می زاشتی دهن جئون سرویس کنم تا دیگه بهت نگه هرزه یا سرت داد نزنه چرا اینقدر براش گریه کردی مروارید ها الکی هدر نده
لونا : ولش مهم نیست الان حاضر میشم .... به بچهها بگو بیان خوش بگذرونیم
الکس: باشه خوشگله
ویو لونا: من عاشق جئونم ولی اون اصلأ بهم اهمیت نمی داد بعد بهم گفت هرزه اصلأ انتظار نداشتم چرا اینقدر یهو باهام بد شد درسته اون تمام مدت سخت زندگی کنارم بود بعد الان یهو اینجوری کرد سریع حاضر شدم و به سمت الکس رفتم اونم حاضر شده بود
الکس: ................

گایز بچه ها داخل روبیکا می خوام کانال بزنم برای رمان امیدوارم شما قشنگا هم داخل کانال ببینم
۱.۱k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.