Part

#Part75
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸

_ چیییییییی؟ برو میخوای شهرام و بابا منو ببینن؟ به اندازه ی کافی منو تو دردسر انداختی همینم مونده کتک داداش و بایام رو هم بخورم، درضمن بگم تو کی هستی متـ.جاو زه عزیز من!؟
میخواستم یدونه بخوابونم زیر گوشش، اخه اگه خودت منو... هوف بی خیال
+ تا یک دقیقه دیگه سر کوچه هستم، هرکسی هم دید خیلی راحت توضیح میدی که شوهر آیندتم
با صدای بلند زد دیر خنده
_ شتر در خواب بیند پنبه دانه، که گه لپ لپ خورد گه دانه دانه
با حرص نفسم رو دادم بیرون و با صدای بلند تشر زدم _ _شیریـــن!
اومدم حرفم رو ادامه بدم که با لحن خاصی گفت
_ هاااا؟
همش با خودم تکرار میکردم اروم باشم
سرکوچشون ترمز زدم
+ سرکوچم زود بیا معطل نکن!
_ نمیفهی ؟ خدایی نفهمی؟
+ گفتم درست صحبت کن ، درضمن یا الان میای یا میام زنگ در رو میزنم و میگم با تو کار دارم و خیلی شیک و مجلسی...
پرید بین حرفم
_ اومدم ، از تواِ روانی هر کاری برمیاد اه!
گوشی رو قطع کرد
با لبخند به گوشی نگاهی کردم، تو باید عاشقم بشی ، تو مال منی کوچولو، عصبانیت و حرصتم با جون و دل خریدارم
داشتم خودم رو اروم میکردم که یهو در خونشون باز شد
وای با دیدنش کپ کردم
این چرا اینجوری لباس پوشیده بود
به اندازه ی کافی خوشکله، با لباس و ارایشی که کرده هم خیلی تو چشمه
وای اون مانتوی بازش و ساپورت و تیشرت زیرش
رو اعصابمه خیلی زیاد!
دیدگاه ها (۱)

#Part76#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 حس کردم رگ گردنم ال...

#Part77#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 چرا نذاشتی کیف کنم...

#Part74#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 مینا بهم زنگ زد و ج...

#Part73#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 پوزخندی به روش زدم_...

p4همینطور دستم کشیده میشد به طرف ماشین.اون اقا یکم اخماش تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط