بیماری ب نام عشق
پارت۲۴🍷
تهیونگ:کمککککککک دزد اومدهههههه همسایه ها کمککککککک
یه دفعه تمام چراغ های ساختمون های خیابون روشن شد ک تهیونگ فرار کرد اومد داخل خونه...داشتیم از خنده جر میخوردیم...نشست دوباره بطری رو چرخوندیم ک افتاد ب جونگ کوک و جینهو(تمام این مدت ا.ت درحال خوردن سوجو بود)
جونگ کوک:جرعت یا حقیقت
جینهو:حقیقت
جونگ کوک:تهیونگو دوس داری؟
جینهو:ب عنوان دوست اره
ا.ت:نه جونگ کوک منظورش ب عنوان پارتنره
جینهو سرخ شد و تهیونگ مشتاقانه منتظر جوابش شد
جینهو:خب راستش...اره(اروم گفت)
جونگ کوک یه لبخندی زد
جونگ کوک:بلندتر بگو نشنیدم
جینهو:اره(یکم با صدای بلندتر)
تهیونگ:(وی از ماتریکس خارج شد)
دوباره بطری رو چرخوندن ک دوباره افتاد ب من تهیونگ فقط این دفعه تهیونگ باید میپرسید
تهیونگ:حقیقت؟
ا.ت:چرا فقط حقیقت؟
تهیونگ:چون جرعت نداری جرعتو انتخاب کنی
ا.ت:اینجوریاس؟...جرعت
تهیونگ یه لبخند پیروزمندانه ای زد
تهیونگ:پاشو جونگ کوک رو ببوس(از اول میخاست ا.ت هرجور شده جرعتو انتخاب کنه تا مجبورش کنه این کارو انجام بده)
ا.ت:یااااا قبول نیس گولم زدی
تهیونگ:گولت زدم؟...خودت گفتی جرعت
ا.ت:من انجام نمیدم
جینهو:انجام نمیدم نداریم..منو مجبور کردی اعتراف کنم بعد خودت پا نمیشی..پاشو ببینم
جونگ کوک:پاشو ت ک امروز دوبار منو بوسیدی اینم سومیش چی میشه؟
تهیونگ:۲ بار کیس رفتین؟
جینهو:اره ا.ت؟...دهنت سرویس چرا نگفتی؟
ا.ت:از قصد ک نبود افتادم روش
جونگ کوک:ب هر حال پاشو
از جام بلند شدم و یه بوسه ی خیلی ریز و سریع رو لبای جونگ کوک گذاشتم
جونگ کوک:یااا قشنگ نبوسیدی
ا.ت:توعم بدت نمیادا
جونگ کوک:میبینم زورت میاد خوشم میاد..سریع باش
از حرص لبامو محکم کوبیدم ب لباش و بعد ورداشتم
ا.ت:خوب شد؟
بعد نشستم رو زمین...دهن تهیونگ و جینهو باز مونده بود..یه بطری دیگم سر کشیدم..بطری رو چرخوندم ک افتاد طرف جینهو و جونگ کوک
جینهو:نوبت منه..جرعت یا حقیقت
جونگ کوک:حقیقت
جینهو:تا حالا عاشق ا.ت شدی؟
(ویو جونگ کوک)
مکث کردم...اگه بگم اره ا.ت ولم نمیکنه و میخاد کلی تکیه بندازه
جونگ کوک:کی؟ من؟..نه بابا
ا.ت:از خداتم باشه
جونگ کوک:فعلن نیس
گوشی جینهو زنگ خورد
جینهو:الو..سلام مامان..اها باشه..اومدم خدافظ....بچها من باید برم
تهیونگ:من میرسونمت دیر وقته
جینهو تهیونگ بلند شدن ک برن تا دم در همراهیشون کردم وقتی برگشتم دیدم ا.ت مست رو زمین ولوعه..رفتم بالاسرش
جونگ کوک؛گفتم انقد نخور مست میشی
از جاش بلند شد و اومد دستشو دور گردنم حلقه کرد
ا.ت:بازم میخام
جونگ کوک:سوجو؟ عمرن
ا.ت:نه..لباتو..بازم میخام
.
.
.
۲ تا پارت برای جبران دیر اپلود کردم گذاشتیم برید حالشو ببرید ادمین ب این خوبی از کجا میتونید گیر بیارید ها؟🗿🍷
تهیونگ:کمککککککک دزد اومدهههههه همسایه ها کمککککککک
یه دفعه تمام چراغ های ساختمون های خیابون روشن شد ک تهیونگ فرار کرد اومد داخل خونه...داشتیم از خنده جر میخوردیم...نشست دوباره بطری رو چرخوندیم ک افتاد ب جونگ کوک و جینهو(تمام این مدت ا.ت درحال خوردن سوجو بود)
جونگ کوک:جرعت یا حقیقت
جینهو:حقیقت
جونگ کوک:تهیونگو دوس داری؟
جینهو:ب عنوان دوست اره
ا.ت:نه جونگ کوک منظورش ب عنوان پارتنره
جینهو سرخ شد و تهیونگ مشتاقانه منتظر جوابش شد
جینهو:خب راستش...اره(اروم گفت)
جونگ کوک یه لبخندی زد
جونگ کوک:بلندتر بگو نشنیدم
جینهو:اره(یکم با صدای بلندتر)
تهیونگ:(وی از ماتریکس خارج شد)
دوباره بطری رو چرخوندن ک دوباره افتاد ب من تهیونگ فقط این دفعه تهیونگ باید میپرسید
تهیونگ:حقیقت؟
ا.ت:چرا فقط حقیقت؟
تهیونگ:چون جرعت نداری جرعتو انتخاب کنی
ا.ت:اینجوریاس؟...جرعت
تهیونگ یه لبخند پیروزمندانه ای زد
تهیونگ:پاشو جونگ کوک رو ببوس(از اول میخاست ا.ت هرجور شده جرعتو انتخاب کنه تا مجبورش کنه این کارو انجام بده)
ا.ت:یااااا قبول نیس گولم زدی
تهیونگ:گولت زدم؟...خودت گفتی جرعت
ا.ت:من انجام نمیدم
جینهو:انجام نمیدم نداریم..منو مجبور کردی اعتراف کنم بعد خودت پا نمیشی..پاشو ببینم
جونگ کوک:پاشو ت ک امروز دوبار منو بوسیدی اینم سومیش چی میشه؟
تهیونگ:۲ بار کیس رفتین؟
جینهو:اره ا.ت؟...دهنت سرویس چرا نگفتی؟
ا.ت:از قصد ک نبود افتادم روش
جونگ کوک:ب هر حال پاشو
از جام بلند شدم و یه بوسه ی خیلی ریز و سریع رو لبای جونگ کوک گذاشتم
جونگ کوک:یااا قشنگ نبوسیدی
ا.ت:توعم بدت نمیادا
جونگ کوک:میبینم زورت میاد خوشم میاد..سریع باش
از حرص لبامو محکم کوبیدم ب لباش و بعد ورداشتم
ا.ت:خوب شد؟
بعد نشستم رو زمین...دهن تهیونگ و جینهو باز مونده بود..یه بطری دیگم سر کشیدم..بطری رو چرخوندم ک افتاد طرف جینهو و جونگ کوک
جینهو:نوبت منه..جرعت یا حقیقت
جونگ کوک:حقیقت
جینهو:تا حالا عاشق ا.ت شدی؟
(ویو جونگ کوک)
مکث کردم...اگه بگم اره ا.ت ولم نمیکنه و میخاد کلی تکیه بندازه
جونگ کوک:کی؟ من؟..نه بابا
ا.ت:از خداتم باشه
جونگ کوک:فعلن نیس
گوشی جینهو زنگ خورد
جینهو:الو..سلام مامان..اها باشه..اومدم خدافظ....بچها من باید برم
تهیونگ:من میرسونمت دیر وقته
جینهو تهیونگ بلند شدن ک برن تا دم در همراهیشون کردم وقتی برگشتم دیدم ا.ت مست رو زمین ولوعه..رفتم بالاسرش
جونگ کوک؛گفتم انقد نخور مست میشی
از جاش بلند شد و اومد دستشو دور گردنم حلقه کرد
ا.ت:بازم میخام
جونگ کوک:سوجو؟ عمرن
ا.ت:نه..لباتو..بازم میخام
.
.
.
۲ تا پارت برای جبران دیر اپلود کردم گذاشتیم برید حالشو ببرید ادمین ب این خوبی از کجا میتونید گیر بیارید ها؟🗿🍷
۲۶.۹k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.