پارت۱۱
#پارت۱۱
_چون فردا ورزش داریم(بغض)
خب نمیری
_من خیلی ورزش رو دوست دارم تا نزدم تو دهنت گمشو بیرون
بچه پرو نگا خونه منه یادت رفته
_پس من میرم
باش برو سگای جلو در بخورنت
_هوفف(بغض)
صبر کن زنگ بزنم به دکتر(زنگ زد)
∆سلام ارباب جئون
سلام بیا
∆چشم
لب ایشون کبود شده درد میکنه
∆خب چیز خواسی نیست یه پماد میدم بماله روی لبش الان ساعت ۴صبح و ساعت ۶صبح اون موقع اصلا معلوم نمیشه بعدشم که توی این زمان ها زدی پماد رو این کرم رو بگیر بزن روش و از روی کرم هم یه تینت بزن تا اصلا معلوم نشه
_اها ممنونم
خب جک میتونی بری
∆بله با اجازتون بانو
تا نزدم دهنت گمشو دیگه
∆خدافظ
[ویو به صبح]
ویو یوری اخه ساعت چهار صبح هم باید از این به بعد پاشم حالا خوبه داره تموم میشه مدرسه ها(داره تابستونشون میرسه)
پماد رو زدم و دوباره خوابیدم
ویو جونگکوک
از خواب که پا شدم دیدم ساعت شیش صبحه یوری انقدر کیوت خوابیده بود که دلم نیومد بیدارش کنم خودم پماد رو رولبش زدم که اجوما اومد گفت
✓پاشین اماده شین ساعت هشت امروز میرین مدرسه
اجوما ساعت شیشه صبحه اوو تا ساعت هشت
✓کلش دو ساعته پاشین یه حمومی چیزی برین
باشه بابا برو بیرون
✓چشم
یوری.... یوری.... یوری(اروم)
_هااااا
پاشوم
_باشه
من میرم حموم توهم پاشو سروعضت رو درست کن
_باشه
افرین بدو
_باش (گوشیش رو باز میکنه) جونگکوک اقای مدیر که گفته مدرسه ها تعطیله
واقعا
_اره ببین
کو..... خدا بهت کمک کرده بخواب
_باشه بیا توهم بخواب ساعت شیشه صبحه پماد لبم مونده
من برات زدم
_ها اوکیه من خوابیدم..... اخ(سرش رو محکم به لبه تخت میزنه)
(داره جرر میخوره😂)
_نخند مغزم ترکید
مگه تو مغزم داری(هنوزم در حال جرر خوردنه)
_یاااا جونگکوکا نخند
باشه باشه...... بزار سرت رو ببینم اشکال نداره اروم سرت رو بزار روی بالشت
_باشه
✓مگه من به شماها نگفتم پاشین اماده شین
_اجوما مدرسه ها تعطیله(الان من انقدر خشحالم)
✓عه پس بخوابین
نمیگفتی هم ما میخابیدیم
_عه جونگکوک ازت بزرگ تره ها
باشه بابا خانوم کوچولو
✓کاش یکم عقلت به یوری میکیشید
اره یوری خیلی عقل داره
_مگه من چمه
هیچیت نیس بیا فیلم ببینیم
_باشه
ویو جونگکوک
داشتیم فیلم میدیدیم که احساس سنگینی روی شونم کردم که دیدم بله یوری خابش برده انقدر کیوت خوابیده بود که قندتودلم اب شد میخواستم بگیرم بچلونمش براید استایل بغلش کردم و بردم گذاشتمش روی تخت بغلش کردم که خودمم خوابم برد
ویو یوری
از خواب که پا شدم تو بغل جونگکوک بودم..............
بنظرتون چی گفت
هاها شرط داره.........شوخی کردم چون رمان اوله شرط ندارم وای حمایتم کنید گوشیم داره خاموش میشه شب ساعت دوازده دوباره میزارم
_چون فردا ورزش داریم(بغض)
خب نمیری
_من خیلی ورزش رو دوست دارم تا نزدم تو دهنت گمشو بیرون
بچه پرو نگا خونه منه یادت رفته
_پس من میرم
باش برو سگای جلو در بخورنت
_هوفف(بغض)
صبر کن زنگ بزنم به دکتر(زنگ زد)
∆سلام ارباب جئون
سلام بیا
∆چشم
لب ایشون کبود شده درد میکنه
∆خب چیز خواسی نیست یه پماد میدم بماله روی لبش الان ساعت ۴صبح و ساعت ۶صبح اون موقع اصلا معلوم نمیشه بعدشم که توی این زمان ها زدی پماد رو این کرم رو بگیر بزن روش و از روی کرم هم یه تینت بزن تا اصلا معلوم نشه
_اها ممنونم
خب جک میتونی بری
∆بله با اجازتون بانو
تا نزدم دهنت گمشو دیگه
∆خدافظ
[ویو به صبح]
ویو یوری اخه ساعت چهار صبح هم باید از این به بعد پاشم حالا خوبه داره تموم میشه مدرسه ها(داره تابستونشون میرسه)
پماد رو زدم و دوباره خوابیدم
ویو جونگکوک
از خواب که پا شدم دیدم ساعت شیش صبحه یوری انقدر کیوت خوابیده بود که دلم نیومد بیدارش کنم خودم پماد رو رولبش زدم که اجوما اومد گفت
✓پاشین اماده شین ساعت هشت امروز میرین مدرسه
اجوما ساعت شیشه صبحه اوو تا ساعت هشت
✓کلش دو ساعته پاشین یه حمومی چیزی برین
باشه بابا برو بیرون
✓چشم
یوری.... یوری.... یوری(اروم)
_هااااا
پاشوم
_باشه
من میرم حموم توهم پاشو سروعضت رو درست کن
_باشه
افرین بدو
_باش (گوشیش رو باز میکنه) جونگکوک اقای مدیر که گفته مدرسه ها تعطیله
واقعا
_اره ببین
کو..... خدا بهت کمک کرده بخواب
_باشه بیا توهم بخواب ساعت شیشه صبحه پماد لبم مونده
من برات زدم
_ها اوکیه من خوابیدم..... اخ(سرش رو محکم به لبه تخت میزنه)
(داره جرر میخوره😂)
_نخند مغزم ترکید
مگه تو مغزم داری(هنوزم در حال جرر خوردنه)
_یاااا جونگکوکا نخند
باشه باشه...... بزار سرت رو ببینم اشکال نداره اروم سرت رو بزار روی بالشت
_باشه
✓مگه من به شماها نگفتم پاشین اماده شین
_اجوما مدرسه ها تعطیله(الان من انقدر خشحالم)
✓عه پس بخوابین
نمیگفتی هم ما میخابیدیم
_عه جونگکوک ازت بزرگ تره ها
باشه بابا خانوم کوچولو
✓کاش یکم عقلت به یوری میکیشید
اره یوری خیلی عقل داره
_مگه من چمه
هیچیت نیس بیا فیلم ببینیم
_باشه
ویو جونگکوک
داشتیم فیلم میدیدیم که احساس سنگینی روی شونم کردم که دیدم بله یوری خابش برده انقدر کیوت خوابیده بود که قندتودلم اب شد میخواستم بگیرم بچلونمش براید استایل بغلش کردم و بردم گذاشتمش روی تخت بغلش کردم که خودمم خوابم برد
ویو یوری
از خواب که پا شدم تو بغل جونگکوک بودم..............
بنظرتون چی گفت
هاها شرط داره.........شوخی کردم چون رمان اوله شرط ندارم وای حمایتم کنید گوشیم داره خاموش میشه شب ساعت دوازده دوباره میزارم
۸.۷k
۲۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.