روانی دوست داشتنی من
#روانی_دوست_داشتنی_من
P:30
(ویو فلیکس)
با آخرین حرفش بیهوش شد و نزاشت که حتی جوابش رو بدم
حالا که بهم اعتراف کرده بود نمیتونستم بزارم به همین راحتی همچی تموم شه
بخاطر دود به نفس نفس افتاده بودم و همچی رو تار میدیم
با کشیدن بدنم روی زمین با هزار زحمت خودم رو به گوشه ای از سقف که آتیش گرفته بود و افتاده بود رسوندم
تناب دور دستم روی آتیش گزاشتم
تناب آتیش گرفت و از دور دستم باز شد البته دستم رو هم سوزوند
بدون توجه به سوختی دستم با شتاب تناب دور پاهامو باز کردم
بلند شدم
سرم به شدت گیج میرفت
و درحالی که تلو تلو میخوردم به سمت ا.ت رفتم
دستمو رو نبضش گزاشتم که ضعیف میزد
با عجله دستمو زیر پاهاش و دست دیگمو روی کمرش گزاشتم
و با هزار زحمت بلندش کردم
چند بار نزدیک بود بی افتم ولی خودم رو نگه داشتم
ا.ت رو محکم به خودم فشردم و درحالی که سعی داشتم چشمامو باز نگه دارم به سمت در رفتم
با پام به در زدم ولی با فهمیدن اینکه در قفله بیخیال شدم
این در باز نمیشد پس با چشمام دنبال پنجره ای گشتم
با دیدن پنجره ای گوشه ی اتاق نفس عمیقی کشیدم و بسمتش رفتم
دیگه داشتم نفس کم میآوردم و پاهام سست شده بود
ولی به هر زحمتی که بود خودم رو به پنجره رسوندم
پنجره رو باز کردم و ا.تو بیشتر به خودم چسبوندم تا نیوفته
پنجره به اندازه ای بزرگ بود که بتونم ازش رد شم
پاهامو روی میز زیر پنجره گزاشتم و اون دست آزادم روی گوشه ی پنجره گزاشتم و با پرش کوتاهی رفتم بالای پنجره و از اون ور به بیرون پرت شدم
دست آزادم رو زیر سر ا.ت گزاشتم تا موقع برخورد به زمین آسیب نبینه
گرچه درد توی کل بدنم پخش شده بود ولی به هر زحمتی بود بلند شدم و ا.تو توی بغلم گرفتم و تلو تلو خوران از کلبه فاصله گرفتم
بیست قدم از کلبه فاصله گرفته بودم کلبه با صدای گوش خراشی ترکید و منو به جلو پرت کرد
هرچقدر سعی کردم خودمو نزدیک ا.ت نگه دارم نشد و با فاصله ازش پرت شدم
دیگه نایی نداشتم تا بلند شم و خودم و بهش برسونم
پس لجبازیو کنار گزاشتم و چشمامو بستم و دیگه هیچی نفهمیدم
P:30
(ویو فلیکس)
با آخرین حرفش بیهوش شد و نزاشت که حتی جوابش رو بدم
حالا که بهم اعتراف کرده بود نمیتونستم بزارم به همین راحتی همچی تموم شه
بخاطر دود به نفس نفس افتاده بودم و همچی رو تار میدیم
با کشیدن بدنم روی زمین با هزار زحمت خودم رو به گوشه ای از سقف که آتیش گرفته بود و افتاده بود رسوندم
تناب دور دستم روی آتیش گزاشتم
تناب آتیش گرفت و از دور دستم باز شد البته دستم رو هم سوزوند
بدون توجه به سوختی دستم با شتاب تناب دور پاهامو باز کردم
بلند شدم
سرم به شدت گیج میرفت
و درحالی که تلو تلو میخوردم به سمت ا.ت رفتم
دستمو رو نبضش گزاشتم که ضعیف میزد
با عجله دستمو زیر پاهاش و دست دیگمو روی کمرش گزاشتم
و با هزار زحمت بلندش کردم
چند بار نزدیک بود بی افتم ولی خودم رو نگه داشتم
ا.ت رو محکم به خودم فشردم و درحالی که سعی داشتم چشمامو باز نگه دارم به سمت در رفتم
با پام به در زدم ولی با فهمیدن اینکه در قفله بیخیال شدم
این در باز نمیشد پس با چشمام دنبال پنجره ای گشتم
با دیدن پنجره ای گوشه ی اتاق نفس عمیقی کشیدم و بسمتش رفتم
دیگه داشتم نفس کم میآوردم و پاهام سست شده بود
ولی به هر زحمتی که بود خودم رو به پنجره رسوندم
پنجره رو باز کردم و ا.تو بیشتر به خودم چسبوندم تا نیوفته
پنجره به اندازه ای بزرگ بود که بتونم ازش رد شم
پاهامو روی میز زیر پنجره گزاشتم و اون دست آزادم روی گوشه ی پنجره گزاشتم و با پرش کوتاهی رفتم بالای پنجره و از اون ور به بیرون پرت شدم
دست آزادم رو زیر سر ا.ت گزاشتم تا موقع برخورد به زمین آسیب نبینه
گرچه درد توی کل بدنم پخش شده بود ولی به هر زحمتی بود بلند شدم و ا.تو توی بغلم گرفتم و تلو تلو خوران از کلبه فاصله گرفتم
بیست قدم از کلبه فاصله گرفته بودم کلبه با صدای گوش خراشی ترکید و منو به جلو پرت کرد
هرچقدر سعی کردم خودمو نزدیک ا.ت نگه دارم نشد و با فاصله ازش پرت شدم
دیگه نایی نداشتم تا بلند شم و خودم و بهش برسونم
پس لجبازیو کنار گزاشتم و چشمامو بستم و دیگه هیچی نفهمیدم
۷.۹k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.