زیباترین عشق
#زیباترین_عشق
#پارت_9۷
دیانا_بعد این کارا با نیکا رفتیم تو خونشون دختر خاله ارسلان گفت ک بریم تو یه اتاق میخواست رقص عروس دوماد رو تمرین کنیم
دختر خاله ارسلان(اولدوز) _Bak, bu hava durumu olacak.
ببین ارسلان اینجا باید هواست باشه بگیریش 😂
ارسلان _اوک
دیانا _من چیجوری بدنمو اینقد قوس بدم
اولدوز _Tatlım, sadece Türk Dans etmek zorunda değilsin, hayatım.dansını öğren. عزیزم تازه رقص ترکی هم یاد بگیری باید تو حنابندونم باید برقصی جانم
دیانا _اونو بلدم
نیکا _چ عجب یکیو بلدی 😂
اولدوز_Bir kez birlikte gidin.
خب یه بار باهم برید تایید شدید اوکیه
دیانا _رفتم سمت ارسلان 2 ساعت بودرقص کار کردیم
دیگه حفض شده بودیم رقص مخصوص
بود آخه سخت بود یکم
بسیار خوب و نرم رفتیم حس کردم تو چشای اولدوز دو تا قلب نمایان شد خیلی دختر خوبییی بود
اولدوز _Harikasın. 😍عالیییی
نیکا _راس میگه واقعا قشنگ رفتید 😱😍
متین _در رو زدم ک گفتن بفرمایید
سلام دوستای گل
یه تبریک ب دیانا و ارسلان خوشحالیدا
ارسلان _صلام ب داداشی
چ عجب نمایان شدین
دیانا - ممنون متین
اولدوز_Bay Matin, burada ne yapıyorsunuz? Bence bir gelin istiyorsun. سلام آقا متین اومدی اینجا چیکار ر؟ فک کنم تو ام عروس میخوای😉😂😍
متین _Olduzz
اولدوزززز
نیکا میای اینجا کارت دارم
نیکا _ن نمیام کار دارم، چیکار داری
🙄
اولدوز_Neden gidip kardeşimin elini geri almuyorsun?چرا نمیری دست برادر منو پس نزن برو مطمئن باش اونم مثل ارسلان برای دیانا برای توعه
نیکا _🙄😐😂😌
ارسلان و دیانا _😂😂😂😂😂😍ضایع ها اولدوز فهمید
متین _نمیای نیکا😉
نیکا _اومدم 🙄
دیانا و ارسلان _😂😂😂😂😂
اولدوز _خب منم برم تنهاتون بزارم 😂
ارسلان و دیانا _😂
دیانا _بعد رفتن اولدوز رفتم نشصتم
رو صندلی پشت میز آرایشی
ارسلان _رفتم سمت دیانا
و پشت سرش وایسادم تو آینه دیده میشدم
دیانا _ارسلان
ارسلان _جانم
دیانا _نظرت راجب امشب
ارسلان _نظرم؟
معلومه بهترین و البته دومین بهترین شب زندگیم
دیانا _چرااا؟
ارسلان _چون شب اولی شبی بود ک تورو تو مهمونی دیدم
و یه دل ک ن کهکشان ها عاشقت شدم
دیانا _برگشتم سمتش و نگاش کردم
ارسلانم نگام میکرد همینجوری بهم زل زدیم
ارسلان اومد جلو و بوسه ای از لبم گرفت
چشامو بستمو با وجودش ارمشو تجربه کردم
.
.
.
.
مامان دیانا _بلند شین آماده شیم باید بریم محظر ب اونجا برسیم 😂😂😂😂😍😍😍😍😍😍
بلند شین با نازین(مامان نیکا) رفتیم
محظر تا آماده نیم اونجارو محراب باهامون اومد
نیکا _متین چیکار داشتی
متین _چجوره ک اردیا داریم ولی متینیکا نداریم
نیکا _چی؟ 🤨
متین_از من خوشت میاد نیکا؟
نیکا _چرا باید خوشم بیاد
متین _اوففف یاد حرف اولدوز بیفت
نیکا _خب؟
متین _حرفشو باور دارم اینقد سنگدل نباش نیکا لطفا خواهش میکنم
نیکا _ 🥺
متین _🥺🤭😔
نیکا _بعد حرفش گذاشت رفت
و منو با بغض تنها گذاش ینی واقعا منو دوست داره 😰😶 (حرف اولدوز:
اولدوز_Neden gidip kardeşimin elini geri almuyorsun?چرا نمیری دست برادر منو پس نزن برو مطمئن باش اونم مثل ارسلان برای دیانا برای توعه)
و ناخودآگاه گریم گرفت
😣😣😣😣😣
با اومدن دیانا اشکامو پاک کردم
دیانا _چیزی شده نیکا
نیکا _ن فقط دلم واصت تنگ میشه
دیانا_مگه کجا میرم ور دلتم باو
ولی دروغ نگو میتونم از چشات بفهمم ک چته و چی شده
نیکا _چرت نگو
سوزماس پلیز
دیانا _متین چیزی گفته
نیکا _دیاناااا
دیانا _باشه حالا قورتم نده
نیکا _اوکی برو
دیانا _نیکا رو ترک کردم و رفتم خونه پیش مامان ارسلان اینقد دوباره بغلم کرد
رفتیم اتاق لباسامونو پوشیدیم و دوباره یکم رقصیدیم مامان ارسلان دوباره یکم با نیکا خوب بود
ساعتای 3 اینا بود غذامون خوردیم و یکم خوابیدیم
ولی مامان ارسلان بیدار بود همچنین ارسلان خیلی کار داشتن هی براشون مهمون ميومد
.........
مامان دیانا _خب بریم دیگه دنبال دیانا شون عقدو انجام بدیم بعدشم ک رسم ترکیه ای ها
بابا ی دیانا _اره بریم
مامان دیانا _سوار ماشین شدیم رفتیم اونجا خیلی قشنگ شده بود مهموناشونم اومده بودن تو حیات نشسته بودن
ما یکم گشتیم تا اون آرایشگرها دیانا رو آماده کنن
دیانا _گفتم ک خیلی ملایم آرايشم کنید
بعد آرايشم لباسامو پوشیدم و با اولدوز و نیکا و ارسلان و متین رفتیم سمت مامانم اینا سوار ماشین شدیم
اقوام ارسلان👛💓 :مامان ارسلان 👗 بابای ارسلان 👗 خاله ارسلان 👗 اولدوز 👗 بابای اولدوز👗مامان اولدوز(ایپک)👗متین👗ارسلان👗رضا👗پانیز
اقوام دیانا 👒🧡 :دیانا👠نیکا👠محراب👠داداش محراب👠بابای دیانا 👠بابای نیکا👠بابای محراب 👠دایی دیانا 👠زندایی دیانا 👠مامان نیکا 👠مامان دیانا 👠مامان محراب👠مامان بزرگ دیانا 👠
#پارت_9۷
دیانا_بعد این کارا با نیکا رفتیم تو خونشون دختر خاله ارسلان گفت ک بریم تو یه اتاق میخواست رقص عروس دوماد رو تمرین کنیم
دختر خاله ارسلان(اولدوز) _Bak, bu hava durumu olacak.
ببین ارسلان اینجا باید هواست باشه بگیریش 😂
ارسلان _اوک
دیانا _من چیجوری بدنمو اینقد قوس بدم
اولدوز _Tatlım, sadece Türk Dans etmek zorunda değilsin, hayatım.dansını öğren. عزیزم تازه رقص ترکی هم یاد بگیری باید تو حنابندونم باید برقصی جانم
دیانا _اونو بلدم
نیکا _چ عجب یکیو بلدی 😂
اولدوز_Bir kez birlikte gidin.
خب یه بار باهم برید تایید شدید اوکیه
دیانا _رفتم سمت ارسلان 2 ساعت بودرقص کار کردیم
دیگه حفض شده بودیم رقص مخصوص
بود آخه سخت بود یکم
بسیار خوب و نرم رفتیم حس کردم تو چشای اولدوز دو تا قلب نمایان شد خیلی دختر خوبییی بود
اولدوز _Harikasın. 😍عالیییی
نیکا _راس میگه واقعا قشنگ رفتید 😱😍
متین _در رو زدم ک گفتن بفرمایید
سلام دوستای گل
یه تبریک ب دیانا و ارسلان خوشحالیدا
ارسلان _صلام ب داداشی
چ عجب نمایان شدین
دیانا - ممنون متین
اولدوز_Bay Matin, burada ne yapıyorsunuz? Bence bir gelin istiyorsun. سلام آقا متین اومدی اینجا چیکار ر؟ فک کنم تو ام عروس میخوای😉😂😍
متین _Olduzz
اولدوزززز
نیکا میای اینجا کارت دارم
نیکا _ن نمیام کار دارم، چیکار داری
🙄
اولدوز_Neden gidip kardeşimin elini geri almuyorsun?چرا نمیری دست برادر منو پس نزن برو مطمئن باش اونم مثل ارسلان برای دیانا برای توعه
نیکا _🙄😐😂😌
ارسلان و دیانا _😂😂😂😂😂😍ضایع ها اولدوز فهمید
متین _نمیای نیکا😉
نیکا _اومدم 🙄
دیانا و ارسلان _😂😂😂😂😂
اولدوز _خب منم برم تنهاتون بزارم 😂
ارسلان و دیانا _😂
دیانا _بعد رفتن اولدوز رفتم نشصتم
رو صندلی پشت میز آرایشی
ارسلان _رفتم سمت دیانا
و پشت سرش وایسادم تو آینه دیده میشدم
دیانا _ارسلان
ارسلان _جانم
دیانا _نظرت راجب امشب
ارسلان _نظرم؟
معلومه بهترین و البته دومین بهترین شب زندگیم
دیانا _چرااا؟
ارسلان _چون شب اولی شبی بود ک تورو تو مهمونی دیدم
و یه دل ک ن کهکشان ها عاشقت شدم
دیانا _برگشتم سمتش و نگاش کردم
ارسلانم نگام میکرد همینجوری بهم زل زدیم
ارسلان اومد جلو و بوسه ای از لبم گرفت
چشامو بستمو با وجودش ارمشو تجربه کردم
.
.
.
.
مامان دیانا _بلند شین آماده شیم باید بریم محظر ب اونجا برسیم 😂😂😂😂😍😍😍😍😍😍
بلند شین با نازین(مامان نیکا) رفتیم
محظر تا آماده نیم اونجارو محراب باهامون اومد
نیکا _متین چیکار داشتی
متین _چجوره ک اردیا داریم ولی متینیکا نداریم
نیکا _چی؟ 🤨
متین_از من خوشت میاد نیکا؟
نیکا _چرا باید خوشم بیاد
متین _اوففف یاد حرف اولدوز بیفت
نیکا _خب؟
متین _حرفشو باور دارم اینقد سنگدل نباش نیکا لطفا خواهش میکنم
نیکا _ 🥺
متین _🥺🤭😔
نیکا _بعد حرفش گذاشت رفت
و منو با بغض تنها گذاش ینی واقعا منو دوست داره 😰😶 (حرف اولدوز:
اولدوز_Neden gidip kardeşimin elini geri almuyorsun?چرا نمیری دست برادر منو پس نزن برو مطمئن باش اونم مثل ارسلان برای دیانا برای توعه)
و ناخودآگاه گریم گرفت
😣😣😣😣😣
با اومدن دیانا اشکامو پاک کردم
دیانا _چیزی شده نیکا
نیکا _ن فقط دلم واصت تنگ میشه
دیانا_مگه کجا میرم ور دلتم باو
ولی دروغ نگو میتونم از چشات بفهمم ک چته و چی شده
نیکا _چرت نگو
سوزماس پلیز
دیانا _متین چیزی گفته
نیکا _دیاناااا
دیانا _باشه حالا قورتم نده
نیکا _اوکی برو
دیانا _نیکا رو ترک کردم و رفتم خونه پیش مامان ارسلان اینقد دوباره بغلم کرد
رفتیم اتاق لباسامونو پوشیدیم و دوباره یکم رقصیدیم مامان ارسلان دوباره یکم با نیکا خوب بود
ساعتای 3 اینا بود غذامون خوردیم و یکم خوابیدیم
ولی مامان ارسلان بیدار بود همچنین ارسلان خیلی کار داشتن هی براشون مهمون ميومد
.........
مامان دیانا _خب بریم دیگه دنبال دیانا شون عقدو انجام بدیم بعدشم ک رسم ترکیه ای ها
بابا ی دیانا _اره بریم
مامان دیانا _سوار ماشین شدیم رفتیم اونجا خیلی قشنگ شده بود مهموناشونم اومده بودن تو حیات نشسته بودن
ما یکم گشتیم تا اون آرایشگرها دیانا رو آماده کنن
دیانا _گفتم ک خیلی ملایم آرايشم کنید
بعد آرايشم لباسامو پوشیدم و با اولدوز و نیکا و ارسلان و متین رفتیم سمت مامانم اینا سوار ماشین شدیم
اقوام ارسلان👛💓 :مامان ارسلان 👗 بابای ارسلان 👗 خاله ارسلان 👗 اولدوز 👗 بابای اولدوز👗مامان اولدوز(ایپک)👗متین👗ارسلان👗رضا👗پانیز
اقوام دیانا 👒🧡 :دیانا👠نیکا👠محراب👠داداش محراب👠بابای دیانا 👠بابای نیکا👠بابای محراب 👠دایی دیانا 👠زندایی دیانا 👠مامان نیکا 👠مامان دیانا 👠مامان محراب👠مامان بزرگ دیانا 👠
۵۵.۴k
۱۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.