P37الان یک ساعت بود تو اتاق بودم و مدام داشتم اشک میریختم
P37الان یک ساعت بود تو اتاق بودم و مدام داشتم اشک میریختم.....
دلم خیلی هواشو کرده بود.....
آیی دلممم....
بخاطر بهم ریختن هورمون هام هم بود!
اصلا تهجینو ندیدم !
بچم الان پیش کیه؟
اون تهیونگ هم که سرم داد زد....میدونم باهاش چیکار کنم....حالا فعلا جونگکوکو ببینم خیالم راحت بشه...
با صدای برخورد نم نم های بارون به شیشه سرمو برگردوندم...
یعنی تو این هوای سرد و بارونی کجا رفته؟
قربونت برم اخه من تاحالا باهات چیکار کردم که ازم متنفری...
.........
×میخوام ببینمش....کجاس؟
_لیاقتشو نداری نمیزارم ببینیش!.....
÷تهیونگ ولش کننن!بزار بره ببینه....خواهرشه!
_اگه خواهرش بود که.....
یه نفس عمیق کشید
_....بالا .....اولین اتاق دست راست....
وای به حالت اگه بلایی سرش بیاری...
×حواسم هست..(ناراحت)
.....................................
به حال خودم گریه میکردم که در اتاق زده شد.....
حتما یوناعه....حوصله ندارم براش تعریف کنم اه....
اشکامو پاک کردم....
+بله؟(صدای گرفته)
که در باز شد....
و جسم دوست داشتنیش و دیدم......
با اون لباسای مشکیش خیلی جذاب شده بود...
برادر منه دیگه....
میترسیدم بهم آسیب بزنه...
اومد جلو تر و رو تخت نشست .....
تا جایی که تونستم خودمو عقب کشیدم.....
×نترس ازم....نمیخوای به داداشت نگاه کنی؟!
+(اشک میریزه)
×چقدر بزرگ شدی....اونموقع یه فسقلی زبون دراز بودی.....باورم نمیشه یه بچه داشته باشی.....
مهربون و پشیمون حرف میزد.....
×ات.....خیلی پشیمونم که نیومدم دنبالت....
البته این ۴ سال اخیر دنبالت بودم....ولی نتونستم پیدات کنم میدونی؟
+اوهوم...
×ات....میخوام عین بچگیات دوستم داشته باشی و عاشق برادرت باشی باشه؟
+(گریه)
×نمیخوای بیای بغل داداشت؟
+....
با گریه رفتم طرفش که دستمو کشید و افتادم تو بغلش.....
×حرف بزن....میخوام صداتو بشنوم عشق داداش....
+د...دلم برات یه ذره شده بود....چرا نیومدی دنبالم؟(گریه)
×...گریه نکن قربونت برم من....,من اشتباه کردم خوبه؟#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
دلم خیلی هواشو کرده بود.....
آیی دلممم....
بخاطر بهم ریختن هورمون هام هم بود!
اصلا تهجینو ندیدم !
بچم الان پیش کیه؟
اون تهیونگ هم که سرم داد زد....میدونم باهاش چیکار کنم....حالا فعلا جونگکوکو ببینم خیالم راحت بشه...
با صدای برخورد نم نم های بارون به شیشه سرمو برگردوندم...
یعنی تو این هوای سرد و بارونی کجا رفته؟
قربونت برم اخه من تاحالا باهات چیکار کردم که ازم متنفری...
.........
×میخوام ببینمش....کجاس؟
_لیاقتشو نداری نمیزارم ببینیش!.....
÷تهیونگ ولش کننن!بزار بره ببینه....خواهرشه!
_اگه خواهرش بود که.....
یه نفس عمیق کشید
_....بالا .....اولین اتاق دست راست....
وای به حالت اگه بلایی سرش بیاری...
×حواسم هست..(ناراحت)
.....................................
به حال خودم گریه میکردم که در اتاق زده شد.....
حتما یوناعه....حوصله ندارم براش تعریف کنم اه....
اشکامو پاک کردم....
+بله؟(صدای گرفته)
که در باز شد....
و جسم دوست داشتنیش و دیدم......
با اون لباسای مشکیش خیلی جذاب شده بود...
برادر منه دیگه....
میترسیدم بهم آسیب بزنه...
اومد جلو تر و رو تخت نشست .....
تا جایی که تونستم خودمو عقب کشیدم.....
×نترس ازم....نمیخوای به داداشت نگاه کنی؟!
+(اشک میریزه)
×چقدر بزرگ شدی....اونموقع یه فسقلی زبون دراز بودی.....باورم نمیشه یه بچه داشته باشی.....
مهربون و پشیمون حرف میزد.....
×ات.....خیلی پشیمونم که نیومدم دنبالت....
البته این ۴ سال اخیر دنبالت بودم....ولی نتونستم پیدات کنم میدونی؟
+اوهوم...
×ات....میخوام عین بچگیات دوستم داشته باشی و عاشق برادرت باشی باشه؟
+(گریه)
×نمیخوای بیای بغل داداشت؟
+....
با گریه رفتم طرفش که دستمو کشید و افتادم تو بغلش.....
×حرف بزن....میخوام صداتو بشنوم عشق داداش....
+د...دلم برات یه ذره شده بود....چرا نیومدی دنبالم؟(گریه)
×...گریه نکن قربونت برم من....,من اشتباه کردم خوبه؟#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
۲۹.۶k
۲۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.