part9
part9
میونگی.امپراطور تورو انتخاب کرد که همسرش بشی
مین هی.چی نه نه امکان نداره
لینا.ایشش دختره ایکبیری چقدرم خوش شانسه داره با امپراطور ازدواج میکنه
مین هی.یعنی تو واقعا دوست داری با امپراطور ازدواج کنی
لینا.معلومه
مین هی.نه امکان نداره خانم هان خانم هان
هان.چیه چی میگی
مین هی.خواهش میکنم بهتون التماس میکنم نزارید منو ببرند
هان.تو چطور جرئت میکنی فکر میکنی اونقدری بالامقامی که حرف روی حرف امپراطور بزنی ....خودتو آماده کن فردا میگم ببرنت
مین می.باورم نمیشد دارم با مردی ازدواج میکنم که۵۹سال ازم بزرگتره دیگه به هیچی فکر نکردم سریع دویدم جای رودخونه ماه آره کار درست اینه یا باید ازدواج کنم یا باید بمیرم من همچین زندگی نمیخوام رفتم و روی بلند ترین سنگ وایستادم میخواستم خودمو بندازم که صدای یکنفر و شنیدم
تهیونگ.داری چیکار میکنی (داد)
مین هی*منو ببخش تهیونگ که دوستمون اینقدر کوتاه بود خداحافظ ته ته و خودمو انداختم تو آب...
ممنون از اینکه منو حمایت کردین
میونگی.امپراطور تورو انتخاب کرد که همسرش بشی
مین هی.چی نه نه امکان نداره
لینا.ایشش دختره ایکبیری چقدرم خوش شانسه داره با امپراطور ازدواج میکنه
مین هی.یعنی تو واقعا دوست داری با امپراطور ازدواج کنی
لینا.معلومه
مین هی.نه امکان نداره خانم هان خانم هان
هان.چیه چی میگی
مین هی.خواهش میکنم بهتون التماس میکنم نزارید منو ببرند
هان.تو چطور جرئت میکنی فکر میکنی اونقدری بالامقامی که حرف روی حرف امپراطور بزنی ....خودتو آماده کن فردا میگم ببرنت
مین می.باورم نمیشد دارم با مردی ازدواج میکنم که۵۹سال ازم بزرگتره دیگه به هیچی فکر نکردم سریع دویدم جای رودخونه ماه آره کار درست اینه یا باید ازدواج کنم یا باید بمیرم من همچین زندگی نمیخوام رفتم و روی بلند ترین سنگ وایستادم میخواستم خودمو بندازم که صدای یکنفر و شنیدم
تهیونگ.داری چیکار میکنی (داد)
مین هی*منو ببخش تهیونگ که دوستمون اینقدر کوتاه بود خداحافظ ته ته و خودمو انداختم تو آب...
ممنون از اینکه منو حمایت کردین
۱.۸k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.