پارت ۱
پارت ۱
هوپی ویو
از پله ها پائین رفت
اون فکر می کرد سریعه ولی من از اون سریع تر بودم
دسته ی پله هارو گرفتم و پریدم پائین
از اینکه انقدر سریع بهش رسیده بودم ترسید ولی کم نیاورد و به دویدنش ادامه داد
وقتی رسید پذیرایی به خاطر مبل و میزا یه لحظه وایساد
سریع گرفتمش و امونش ندادم
روی مبل پرتش کردم و دستاشو گرفتم
اونم هی جیغ میزد و می خندید
-قلقلکت بدم؟
+نه هوپی قلقلک نههههه
سرمو بردم توی گردنش و بوسه های ریز میذاشتم که قلقلکش میومد
+قلقلکم میاااد نکنننننن*جیغ و خنده*
وقتی خودم خسته شدم ازش فاصله گرفتم و به چشم های به رنگ شبش نگاه کردم
-چقدر دوستم داری؟
+اندازه ستاره ها و کهکشان ها((:
لبخندی زدم و لبشو کوتاه بوسیدم
-باید نیم ساعت دیگه کمپانی باشم
از روش بلند شدم و داخل اتاق خوابمون رفتم
+داشت بهمون خوش میگذشت هوپی
-می دونم بیبی ولی تو که می دونی چقدر بده عضو بزرگ ترین بوی بند جهان دیر برسه محل کارش؟
+اوهوم می دونم
-آفرین دختر خوب*یدونه میزنه رو بینیش*
از توی کمد لباسای مورد نظرمو درآوردم و با لباسای خونم عوضشون کردم
تمام مدت حواسم به ا/ت بود که روی تخت نشسته بود و منو نگاه می کرد
-زیادی جذابم؟
+چطور؟
-داری منو با اون چشات قورت میدی!
+نخیرممم از خود راضی
-هوم....بیبی قهر نکن دیگه*پیشونی ا/ت رو میبوسه*
+من باهات قهر نیستم
-شت....باید سریع راه بیوفتم برم
+هوپی
-هوم؟
از اتاق رفت بیرون منم دنبالش رفتم به طرف آشپزخونه
از توی یخچال یه ظرف در بسته برداشت و جلوم گرفت
+اگه تو کمپانی گرسنت شد اینو بخور
-اوه بیبی ممنونم ولی بعید می دونم اجازه بدن بخورمش!*خنده*
+باید اجازه بدن بالاخره تو هم گرسنت میشه
-باشه می برمش بهتره برم وگرنه پی دی نیم قیمه و قرمه ام میکنه
+مواظب خودت باش
-تو هم همین طور بیبی*لبشو میبوسه*
هوپی ویو
از پله ها پائین رفت
اون فکر می کرد سریعه ولی من از اون سریع تر بودم
دسته ی پله هارو گرفتم و پریدم پائین
از اینکه انقدر سریع بهش رسیده بودم ترسید ولی کم نیاورد و به دویدنش ادامه داد
وقتی رسید پذیرایی به خاطر مبل و میزا یه لحظه وایساد
سریع گرفتمش و امونش ندادم
روی مبل پرتش کردم و دستاشو گرفتم
اونم هی جیغ میزد و می خندید
-قلقلکت بدم؟
+نه هوپی قلقلک نههههه
سرمو بردم توی گردنش و بوسه های ریز میذاشتم که قلقلکش میومد
+قلقلکم میاااد نکنننننن*جیغ و خنده*
وقتی خودم خسته شدم ازش فاصله گرفتم و به چشم های به رنگ شبش نگاه کردم
-چقدر دوستم داری؟
+اندازه ستاره ها و کهکشان ها((:
لبخندی زدم و لبشو کوتاه بوسیدم
-باید نیم ساعت دیگه کمپانی باشم
از روش بلند شدم و داخل اتاق خوابمون رفتم
+داشت بهمون خوش میگذشت هوپی
-می دونم بیبی ولی تو که می دونی چقدر بده عضو بزرگ ترین بوی بند جهان دیر برسه محل کارش؟
+اوهوم می دونم
-آفرین دختر خوب*یدونه میزنه رو بینیش*
از توی کمد لباسای مورد نظرمو درآوردم و با لباسای خونم عوضشون کردم
تمام مدت حواسم به ا/ت بود که روی تخت نشسته بود و منو نگاه می کرد
-زیادی جذابم؟
+چطور؟
-داری منو با اون چشات قورت میدی!
+نخیرممم از خود راضی
-هوم....بیبی قهر نکن دیگه*پیشونی ا/ت رو میبوسه*
+من باهات قهر نیستم
-شت....باید سریع راه بیوفتم برم
+هوپی
-هوم؟
از اتاق رفت بیرون منم دنبالش رفتم به طرف آشپزخونه
از توی یخچال یه ظرف در بسته برداشت و جلوم گرفت
+اگه تو کمپانی گرسنت شد اینو بخور
-اوه بیبی ممنونم ولی بعید می دونم اجازه بدن بخورمش!*خنده*
+باید اجازه بدن بالاخره تو هم گرسنت میشه
-باشه می برمش بهتره برم وگرنه پی دی نیم قیمه و قرمه ام میکنه
+مواظب خودت باش
-تو هم همین طور بیبی*لبشو میبوسه*
۲۲.۸k
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.