زیباترین عشق
#زیباترین_عشق
#پارت 8۱
فردا 🌞
عسل _خسته شدم تو این بیابون من دیگه حوصله اینجارو ندارم بسه
ممد _میخوای بری استانبول ک همه بشناسنت ک بگیرنت
عسل _بخدا بسه مردیم او این بیابون
ممد _آه تو از دیانا هم بدتری قرقری تر
عسل _درست حرف بزن
ممد _بررررررووو بابا
ارسلان_داشتم با موهام ور میرفتم و به دیانا فک میکردم ک همیشه با اون دستاش موهامو مرتب میکرد
ک یهو در باز شد
سرمو آوردم بالا ک سربازه رو دیدم اومدن منو بردن پیش یه دادپرس
داد پرس_Şirketi büyütmeyi ne planlıyordun?
چه قصدی داشتی ک شرکت بالا کشیدی
ارسلان_Öyle bir şey demedim
من نکشیدم بالا مگه خودتون نمیدونید
Tamou'yı temsil ettim, asal Izadian.
من وکالت تام رو دادم عسل ایزدیان
Hiçbir şey yapmam.
اصلا کاره ای نیستم
O tutkulu asal Sue'nun hafıza kaybını kullandı.
اون عسل بیشعور از فراموشی سو استفاده کرد
Hafıza kaybım sırasında bal bile bilmiyordum.من اصلا تو ایام فراموشی عسل نمیشناختم رنگشو عوض کرد اومد گفت من منشین بودم
Ben hiçbir şey yapmadım
اخه چ زبونی بگم من اصلا کاری نکردم
پلیس_Bu B'lerle hiçbir yere gitmiyorsun.
با اینا ب جایی نمیرسی
ارسلان_Söyleyecek bir şeyim yok.
من حرفی برای گفتن ندارم
Avukatım geliyor.Ona sor.
وکیلم اومد ازش بپرسید
پلیس_Onu götürün.
ببریدش
سرباز _Tamam
باشه
ارسلان_دوباره بردنم اونجا تو اتاق انداختنم با 2 تیکه نون
دیانا _داشتم فیلم ترکی میدیم نمیدونم چرا خودمو به جاشون جا میزدم مثلا من شخصیت زنه فیلمم ارسلان شخصیت مرده فیلم و این فیلمو برام قشنگتر میکرد
مامان ارسلان _دخترم بیا مامان کارت داره
دیانا _چشم
رفتم و گوشی رو گرفتم خوبی مامان
مامان دیانا _اره دخترم خوبم تو خوبی
ارسلان و دیدی
دیانا _خوبم مامان ارسلانم رفتم دیدم
مامان دیانا _ارسلان توریش نبود
دیانا _ن مامان فقط باید یه وکیل خیلی ماهر بگیرین شما کسی و پیدا کردید بگید
مامان دیانا _باشه دخترم
با مامان ارسلان صحبت کردم کاری نداری خدانگه دا ر
دیانا _نه دیگه خدانگه دار مامان
گوشیو قط کردم ک نذاشته رو میز دوباره زنگ خورد البته گوشی خودم زنگ خورد گوشیمو برداشتم
محراب بود
محراب - سلام دیانا
دیانا _سلام
محراب _درو باز نمیکنید
دیانا_هَ؟
محراب _پشت دذم درو باز کن
دیانا _عهه واقعا
مجرای _اره
دیانا _اومدم
مامان محراب اومده
مامان ارسلان _عههه اومد چ خوب
دیانا _رفتم درو باز کردم و محراب ومد خونه یکم دور دور کردو اومد خونه و سلام احوال پرسی کردو چایی اینا خوردو رفت خوابید
کتمان ارسلان _هویی محراب
محراب _بله
مامان ارسلان _رفتی بیرون اینارو هم بخر
لازم داریم
محراب _چشممم یکم بخوابم
مامان ارسلان _بخواابب
ولی دیر بری کشتمت
محراب _باشه
#پارت 8۱
فردا 🌞
عسل _خسته شدم تو این بیابون من دیگه حوصله اینجارو ندارم بسه
ممد _میخوای بری استانبول ک همه بشناسنت ک بگیرنت
عسل _بخدا بسه مردیم او این بیابون
ممد _آه تو از دیانا هم بدتری قرقری تر
عسل _درست حرف بزن
ممد _بررررررووو بابا
ارسلان_داشتم با موهام ور میرفتم و به دیانا فک میکردم ک همیشه با اون دستاش موهامو مرتب میکرد
ک یهو در باز شد
سرمو آوردم بالا ک سربازه رو دیدم اومدن منو بردن پیش یه دادپرس
داد پرس_Şirketi büyütmeyi ne planlıyordun?
چه قصدی داشتی ک شرکت بالا کشیدی
ارسلان_Öyle bir şey demedim
من نکشیدم بالا مگه خودتون نمیدونید
Tamou'yı temsil ettim, asal Izadian.
من وکالت تام رو دادم عسل ایزدیان
Hiçbir şey yapmam.
اصلا کاره ای نیستم
O tutkulu asal Sue'nun hafıza kaybını kullandı.
اون عسل بیشعور از فراموشی سو استفاده کرد
Hafıza kaybım sırasında bal bile bilmiyordum.من اصلا تو ایام فراموشی عسل نمیشناختم رنگشو عوض کرد اومد گفت من منشین بودم
Ben hiçbir şey yapmadım
اخه چ زبونی بگم من اصلا کاری نکردم
پلیس_Bu B'lerle hiçbir yere gitmiyorsun.
با اینا ب جایی نمیرسی
ارسلان_Söyleyecek bir şeyim yok.
من حرفی برای گفتن ندارم
Avukatım geliyor.Ona sor.
وکیلم اومد ازش بپرسید
پلیس_Onu götürün.
ببریدش
سرباز _Tamam
باشه
ارسلان_دوباره بردنم اونجا تو اتاق انداختنم با 2 تیکه نون
دیانا _داشتم فیلم ترکی میدیم نمیدونم چرا خودمو به جاشون جا میزدم مثلا من شخصیت زنه فیلمم ارسلان شخصیت مرده فیلم و این فیلمو برام قشنگتر میکرد
مامان ارسلان _دخترم بیا مامان کارت داره
دیانا _چشم
رفتم و گوشی رو گرفتم خوبی مامان
مامان دیانا _اره دخترم خوبم تو خوبی
ارسلان و دیدی
دیانا _خوبم مامان ارسلانم رفتم دیدم
مامان دیانا _ارسلان توریش نبود
دیانا _ن مامان فقط باید یه وکیل خیلی ماهر بگیرین شما کسی و پیدا کردید بگید
مامان دیانا _باشه دخترم
با مامان ارسلان صحبت کردم کاری نداری خدانگه دا ر
دیانا _نه دیگه خدانگه دار مامان
گوشیو قط کردم ک نذاشته رو میز دوباره زنگ خورد البته گوشی خودم زنگ خورد گوشیمو برداشتم
محراب بود
محراب - سلام دیانا
دیانا _سلام
محراب _درو باز نمیکنید
دیانا_هَ؟
محراب _پشت دذم درو باز کن
دیانا _عهه واقعا
مجرای _اره
دیانا _اومدم
مامان محراب اومده
مامان ارسلان _عههه اومد چ خوب
دیانا _رفتم درو باز کردم و محراب ومد خونه یکم دور دور کردو اومد خونه و سلام احوال پرسی کردو چایی اینا خوردو رفت خوابید
کتمان ارسلان _هویی محراب
محراب _بله
مامان ارسلان _رفتی بیرون اینارو هم بخر
لازم داریم
محراب _چشممم یکم بخوابم
مامان ارسلان _بخواابب
ولی دیر بری کشتمت
محراب _باشه
۲۱.۶k
۱۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.