..کوچولوی دل باخته🖤🥀.. ~پارت۱۷~
..کوچولوی دل باخته🖤🥀.. ~پارت۱۷~
پانیذ:
راستش بعد رفتن دیانا واقعا خیالم راحت نبود دلم شور میزد...
نگاییی به ساعت کردم ساعت داشت از یک شب میگذشت اخ دیانا اخ دیانا تو کجایی دختر ها کجا؟
از جام بلند شدم همه خواب بودن به غیر از من به سمت پنجره اتاق رفتم و بیرونو دید میزدم که یهو ماشینی جلوی مرورشگاه استپ کرد ازین ماشین با کلاسا بود ...
یا خدااا این وقت شب اینجور ماشین اونم تو پرورشگاه
دیانا:
تو راه هیچ حرفی بین منو ارسی مارمولک نشد اما یهو ارسلان دستشو برد سمت ظبط ماشین با کلاسش و اهنگی رو پلی کرد:
لب تر کنم
شهر رو هوا::::)))
سخت بود نیومد ابرو خم اخه🫴🏻🤘🏽
ایندم داره صدام میزنه🥲💙
گلی خاطرو که باد میبره.....
دلم تنگ میشه....
دلم تنگ میشه ای
دلم تنگ میشه
ارسلان:
اینجاس پرورشگاه معروف؟
دیانا:
دقیقا اینجا همون جایی که که بهش توهین کرد و بدون خداحافظی پیدا شدم و بطرف پرورشگاه رفتم...
ادامه دارد
پانیذ:
راستش بعد رفتن دیانا واقعا خیالم راحت نبود دلم شور میزد...
نگاییی به ساعت کردم ساعت داشت از یک شب میگذشت اخ دیانا اخ دیانا تو کجایی دختر ها کجا؟
از جام بلند شدم همه خواب بودن به غیر از من به سمت پنجره اتاق رفتم و بیرونو دید میزدم که یهو ماشینی جلوی مرورشگاه استپ کرد ازین ماشین با کلاسا بود ...
یا خدااا این وقت شب اینجور ماشین اونم تو پرورشگاه
دیانا:
تو راه هیچ حرفی بین منو ارسی مارمولک نشد اما یهو ارسلان دستشو برد سمت ظبط ماشین با کلاسش و اهنگی رو پلی کرد:
لب تر کنم
شهر رو هوا::::)))
سخت بود نیومد ابرو خم اخه🫴🏻🤘🏽
ایندم داره صدام میزنه🥲💙
گلی خاطرو که باد میبره.....
دلم تنگ میشه....
دلم تنگ میشه ای
دلم تنگ میشه
ارسلان:
اینجاس پرورشگاه معروف؟
دیانا:
دقیقا اینجا همون جایی که که بهش توهین کرد و بدون خداحافظی پیدا شدم و بطرف پرورشگاه رفتم...
ادامه دارد
۶.۱k
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.