سادیسمی
#سادیسمی
پارت 7
* آت .. بلاخره..بعد اون رابطه ای که چند ساعت پیش با جونگ کوک داشت .. بیدار شد ..درسته .. اون وسط عملیات از حال رفته بود.... وقتی چشماشو باز کرد . تو بغل جونگ کوک بدون لباس بود .. این براش تعجب آور بود .. چون این اولین بار بود که جونگ کوک بغلش کرده بود .. اونم بعد یه رابطه .. هیچ وقت از این کارا نمیکرد ..
جونگ کوک آت و سفت بغل کرده بود .. آت حتی نمتونست تکون بخوره ..
دستاشو روی سینه لخت جونگ کوک گذاشت تا بتونه شاید یکم ازش فاصله بگیره ولی وقتی..
سرشو بالا آورد .. با دوتا چشم سیاه .. که داشت نگاش میکرد رو به رو شد ..
ترسیده هینی کشید و چشماشو به چشمای اون دوخت ..
جونگ کوک .. با گرفتن کمر آت دوباره به خودش چسبوند .. و باز به چشمای آت که به نظرش خیلی زیبا بودن خیره شد ..
جونگ کوک خیلی عجیب شده بود ...
اونم فقط تو یه روز ..
نگاهش . جوری که آت و بغل میکنه . جوری که موقع رابطه آروم پیش میره ..
اینا همه نشانه عشقه ؟ یعنی واقعا عاشق اته؟
اون هنوزم .. غرق چشمای آت بود .. هنوز نتوسته بود ازش دل بکنه . ..
با صدای آت به خودش اومده بود .. آت داشت اسمشو صدا میزد ..
+ جونگ کوک .. خوبی ؟ ( آروم)
- چی ( تعجب)
ارع خوبم ..
* جونگ کوک بعد گفتن این از آت فاصله گرفت..
هر دوشون بدون لباس بودن ..
جونگ کوک روی تخت لباساشو پوشید و رفت پایین ..
این .. برای آت خیلی تعجب آور بود جونگ کوک چرا انقد آروم بود؟ چرا چرا باهام خشن برخورد نکرد؟
پارت 7
* آت .. بلاخره..بعد اون رابطه ای که چند ساعت پیش با جونگ کوک داشت .. بیدار شد ..درسته .. اون وسط عملیات از حال رفته بود.... وقتی چشماشو باز کرد . تو بغل جونگ کوک بدون لباس بود .. این براش تعجب آور بود .. چون این اولین بار بود که جونگ کوک بغلش کرده بود .. اونم بعد یه رابطه .. هیچ وقت از این کارا نمیکرد ..
جونگ کوک آت و سفت بغل کرده بود .. آت حتی نمتونست تکون بخوره ..
دستاشو روی سینه لخت جونگ کوک گذاشت تا بتونه شاید یکم ازش فاصله بگیره ولی وقتی..
سرشو بالا آورد .. با دوتا چشم سیاه .. که داشت نگاش میکرد رو به رو شد ..
ترسیده هینی کشید و چشماشو به چشمای اون دوخت ..
جونگ کوک .. با گرفتن کمر آت دوباره به خودش چسبوند .. و باز به چشمای آت که به نظرش خیلی زیبا بودن خیره شد ..
جونگ کوک خیلی عجیب شده بود ...
اونم فقط تو یه روز ..
نگاهش . جوری که آت و بغل میکنه . جوری که موقع رابطه آروم پیش میره ..
اینا همه نشانه عشقه ؟ یعنی واقعا عاشق اته؟
اون هنوزم .. غرق چشمای آت بود .. هنوز نتوسته بود ازش دل بکنه . ..
با صدای آت به خودش اومده بود .. آت داشت اسمشو صدا میزد ..
+ جونگ کوک .. خوبی ؟ ( آروم)
- چی ( تعجب)
ارع خوبم ..
* جونگ کوک بعد گفتن این از آت فاصله گرفت..
هر دوشون بدون لباس بودن ..
جونگ کوک روی تخت لباساشو پوشید و رفت پایین ..
این .. برای آت خیلی تعجب آور بود جونگ کوک چرا انقد آروم بود؟ چرا چرا باهام خشن برخورد نکرد؟
۶.۳k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.