صدای همهمهای در راهرو پیچید همه با چشمانی گشاد شده به دختری که روبهرویشان ...
...
صدای همهمهای در راهرو پیچید. همه با چشمانی گشاد شده به دختری که روبهرویشان ایستاده بود، زل زده بودند. هانا، دختری که همیشه با یک کارتون روی سرش دیده میشد، حالا با صورتی آشکار، زیباتر از هر کسی که تصور میکردند، جلویشان ایستاده بود.
پوستش مثل برف سفید بود، چشمان آبیاش مانند کریستال میدرخشید، و موهای طلاییاش با تابش نور راهرو، جذابیتی خیرهکننده داشت. سکوت سنگینی بین دانشآموزان حاکم شد. کسی باورش نمیشد که دختری با چنین چهرهای، آن همه مدت خودش را پنهان کرده باشد.
جیمین که هنوز کارتون را در دست داشت، با ناباوری به هانا خیره شد. لبهایش نیمهباز ماندند، انگار که کلمهای برای گفتن نداشت.
"این... این دیگه چیه؟"
یکی از بچهها زمزمه کرد:
"چرا با این قیافه، خودش رو قایم میکرد؟"
هانا سرش را پایین انداخت. احساس میکرد هر لحظه ممکن است همه چیز از کنترل خارج شود. نمیخواست این اتفاق بیفتد، اما حالا که افتاده بود، نمیتوانست فرار کند.
جیمین قدمی جلو گذاشت و با لحنی آرامتر پرسید:
"چرا؟ چرا قیافت رو پنهون میکردی؟"
هانا نفس عمیقی کشید. وقتش رسیده بود که حقیقت را بگوید… یا شاید هم بازهم فرار کند؟
— ادامه دارد...
صدای همهمهای در راهرو پیچید. همه با چشمانی گشاد شده به دختری که روبهرویشان ایستاده بود، زل زده بودند. هانا، دختری که همیشه با یک کارتون روی سرش دیده میشد، حالا با صورتی آشکار، زیباتر از هر کسی که تصور میکردند، جلویشان ایستاده بود.
پوستش مثل برف سفید بود، چشمان آبیاش مانند کریستال میدرخشید، و موهای طلاییاش با تابش نور راهرو، جذابیتی خیرهکننده داشت. سکوت سنگینی بین دانشآموزان حاکم شد. کسی باورش نمیشد که دختری با چنین چهرهای، آن همه مدت خودش را پنهان کرده باشد.
جیمین که هنوز کارتون را در دست داشت، با ناباوری به هانا خیره شد. لبهایش نیمهباز ماندند، انگار که کلمهای برای گفتن نداشت.
"این... این دیگه چیه؟"
یکی از بچهها زمزمه کرد:
"چرا با این قیافه، خودش رو قایم میکرد؟"
هانا سرش را پایین انداخت. احساس میکرد هر لحظه ممکن است همه چیز از کنترل خارج شود. نمیخواست این اتفاق بیفتد، اما حالا که افتاده بود، نمیتوانست فرار کند.
جیمین قدمی جلو گذاشت و با لحنی آرامتر پرسید:
"چرا؟ چرا قیافت رو پنهون میکردی؟"
هانا نفس عمیقی کشید. وقتش رسیده بود که حقیقت را بگوید… یا شاید هم بازهم فرار کند؟
— ادامه دارد...
- ۱.۵k
- ۱۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط