part 17
part 17
سوجی : جونکوک دستت زخمی شده
زود رفتم سمتش و دستشو گرفتم و نگاه کردم پوشته دستاش زخمی بود
کوک : نه خوبم
سوجی : بریم خونه من تا پانسمانش کنم
کوک : بریم راستی ات بیا برسونیمت خونه
ات : نه داداش من بعدا میام
کوک : باشه
جیمین : شیرینیه من بریم
ات : باشه
با جیمین سواره ماشین شدیم و راه اوفتادیم
ات : جیمین با داداش چیا گفتین
جیمین: چیزه خاصی نگفتیم
ات : نه گفتین به من نمیگی(بغض)
جیمین : نه شیرینی من اینجوری نیست من بهت دروغ نمیگم
ات : باشه فهمیدم
دیگه تا خوده خونه هیچی نگفتم وقتی رسیدیدیم من با عصبانیت رفتم تو دنباله جعبه کمکهایه اولیه میگشتم
جیمین : ات دنباله چی میگردی
ات : به تو چه
جیمین : چرا عصبانی هستی
ات : پیداش کردم بیا بشین زخماتو پانسمان کنم
جیمین: باشه
من رویه مبل نشستم جیمین هم کنارم نشست بهش نزدیک شدم و زخمه رویه لبشو پانسمان میکردم
جیمین : از دستم ناراحتی
ات : نه
جیمین : داری دروغ میگی
(خواستم که سربه سرش بزارم و شروع به حرف زدن کردم )
جیمین : تو داری فرار میکنی
ات: از چی
جیمین : امشب چرا این لباسارو پوشیدی
ات : خوب دوست داشتم (پوکر)
جیمین : ولی من دوست نداشتم (عصبانی)
ات : جیمین خیلی عصبانیم ساکت شو
جیمین : اگه نشم
(دندنامو بهم چسپون و گفتم )
ات : جیمین
جیمین : چیه
ات : تموم شد زخمات خوب میشن
وقتی میخواستم بلند شم دستمو گرفت و پام گیر کرد به میز رویه جیمین رویه پاهاش نشستم
ات : وای ببخشید
جیمین : چرا معذرت خواهی میکنی تو دوست دخترمی
ات : هرچی باشه بازم زشته اینجوری
جیمین : اصلا هم اینجوری نیست
از صورتش موهاشو کنار شدم
ویو ات
وقتی از صورتم موهامو کنار زد یه حسه عجیبی بهم دست داد بدنم لرزید و اب دهنمو قورت دادم و براید استایل بغلم کرد رفت به سمته اوتاق
ادامه دارد..
سوجی : جونکوک دستت زخمی شده
زود رفتم سمتش و دستشو گرفتم و نگاه کردم پوشته دستاش زخمی بود
کوک : نه خوبم
سوجی : بریم خونه من تا پانسمانش کنم
کوک : بریم راستی ات بیا برسونیمت خونه
ات : نه داداش من بعدا میام
کوک : باشه
جیمین : شیرینیه من بریم
ات : باشه
با جیمین سواره ماشین شدیم و راه اوفتادیم
ات : جیمین با داداش چیا گفتین
جیمین: چیزه خاصی نگفتیم
ات : نه گفتین به من نمیگی(بغض)
جیمین : نه شیرینی من اینجوری نیست من بهت دروغ نمیگم
ات : باشه فهمیدم
دیگه تا خوده خونه هیچی نگفتم وقتی رسیدیدیم من با عصبانیت رفتم تو دنباله جعبه کمکهایه اولیه میگشتم
جیمین : ات دنباله چی میگردی
ات : به تو چه
جیمین : چرا عصبانی هستی
ات : پیداش کردم بیا بشین زخماتو پانسمان کنم
جیمین: باشه
من رویه مبل نشستم جیمین هم کنارم نشست بهش نزدیک شدم و زخمه رویه لبشو پانسمان میکردم
جیمین : از دستم ناراحتی
ات : نه
جیمین : داری دروغ میگی
(خواستم که سربه سرش بزارم و شروع به حرف زدن کردم )
جیمین : تو داری فرار میکنی
ات: از چی
جیمین : امشب چرا این لباسارو پوشیدی
ات : خوب دوست داشتم (پوکر)
جیمین : ولی من دوست نداشتم (عصبانی)
ات : جیمین خیلی عصبانیم ساکت شو
جیمین : اگه نشم
(دندنامو بهم چسپون و گفتم )
ات : جیمین
جیمین : چیه
ات : تموم شد زخمات خوب میشن
وقتی میخواستم بلند شم دستمو گرفت و پام گیر کرد به میز رویه جیمین رویه پاهاش نشستم
ات : وای ببخشید
جیمین : چرا معذرت خواهی میکنی تو دوست دخترمی
ات : هرچی باشه بازم زشته اینجوری
جیمین : اصلا هم اینجوری نیست
از صورتش موهاشو کنار شدم
ویو ات
وقتی از صورتم موهامو کنار زد یه حسه عجیبی بهم دست داد بدنم لرزید و اب دهنمو قورت دادم و براید استایل بغلم کرد رفت به سمته اوتاق
ادامه دارد..
۷.۴k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.