فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫
#part_64
*.یک هفته بعد(ماروین).*
با صدای زنگ به سختی پاشدم و با کوبوندن دستم روی زنگ خفش کردم و به سمت کمد رفتم
با عوض کردن لباسام کوله ای که دیشب حاضر کرده بودم رو برداشتم و به سمت بیرون رفتم
میدونستم امروز قراره نامجون ببرم اما یکم قانون شکنی بد بود؟! خوب صد در صد نوچ
لبخندی زدم و با برداشتن کلید به سمت بیرون رفتم قصد داشتم تا مدرسه پیاده برم
هوا سرد بود و نرمه های برف روی درختا جا خوش میکردن اما من عاشق سرما بودم و کاریش نمیشد کرد
مامان میگفت توی یک شب برفی و سرد به دنیا اومدم پس شاید برای همینه عاشق سرمام.؟!
ترم جدید شروع شده بود و من مجبور بودم به مدرسه برم....
آهی کشیدم و قدم هام رو تند تر کردم تا سریع تر به مدرسه برسم توی این یک هفته خیلی چیزا تغییر کرده بود....
با آزمونی که دادم کمپانی بعد جلسه خبر قرارداد عضو هشتم رو پخش کرد و همه ی جهان رو مبهوت کرد
و همینطور من هم حیرت زده شدم با دیدن معلم تازم مارک که قرار بود کمکم کنه...
نوبسنده: ANIL
@dady_2021
*.یک هفته بعد(ماروین).*
با صدای زنگ به سختی پاشدم و با کوبوندن دستم روی زنگ خفش کردم و به سمت کمد رفتم
با عوض کردن لباسام کوله ای که دیشب حاضر کرده بودم رو برداشتم و به سمت بیرون رفتم
میدونستم امروز قراره نامجون ببرم اما یکم قانون شکنی بد بود؟! خوب صد در صد نوچ
لبخندی زدم و با برداشتن کلید به سمت بیرون رفتم قصد داشتم تا مدرسه پیاده برم
هوا سرد بود و نرمه های برف روی درختا جا خوش میکردن اما من عاشق سرما بودم و کاریش نمیشد کرد
مامان میگفت توی یک شب برفی و سرد به دنیا اومدم پس شاید برای همینه عاشق سرمام.؟!
ترم جدید شروع شده بود و من مجبور بودم به مدرسه برم....
آهی کشیدم و قدم هام رو تند تر کردم تا سریع تر به مدرسه برسم توی این یک هفته خیلی چیزا تغییر کرده بود....
با آزمونی که دادم کمپانی بعد جلسه خبر قرارداد عضو هشتم رو پخش کرد و همه ی جهان رو مبهوت کرد
و همینطور من هم حیرت زده شدم با دیدن معلم تازم مارک که قرار بود کمکم کنه...
نوبسنده: ANIL
@dady_2021
۵۰.۳k
۱۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.