به هر سوراخی سرک کشیدم

به هر سوراخی سرک کشیدم
نه نگاهی در پستویی به جا مانده بود که
دل را بلرزاند ... و
نه نایی در جان باقی که
بخواهد صرف شب گریه‌های بی‌صدا شود..

درست مثل این که مرگ،
دستِ زندگی را خوانده باشد
چه زود از قــوارۀ عشق افتادم و
در احتمالات ِ بی‌کسی غرق شدم..

حالا
مته به خشخاش تنهایی می‌گذارم
بی‌آنکه برای شعر دلیل بیاورم،
بی‌معشوق هم می‌شود با واژه‌ها کنار آمد..
#حمیدرضا_هندی
دیدگاه ها (۱۴)

عید نمی‌دهد فرحبی‌نظر هلال تو...#مولاناعیدتون مبارک

پسرک قصه خواند...دخترک باور کرد...کودک سرِ راه ماند...

درخت همبه هوای باد می رقصد...عبورِ توتکانم داد...#سیدمحمدمرک...

وقتی ما همه یک نوع می اندیشیمهیچ یک از ما نمی اندیشد...#والت...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط