#عشق_جنایت 🔪پارت60که یهو یه مایع قرمز رنگی از گوشم روی لباس ...

#عشق_جنایت 🔪پارت59شوگا:بعد کار های ترخیص میا رفتیم خونه....و...

#عشق_جنایت 🔪پارت 58یِنا:ببینافتادم رو بادیگارده و چاقو رو بر...

#عشق_جنایت 🔪پارت57رفتیم خونه...یِنا:هیونگ؟پسرم...مامانیتهیون...

#عشق_جنایت 🔪پارت56تهیونگ:حالت خوبه؟یِنا:ارهتهیونگ:چرا انقدر ...

#عشق_جنایت 🔪پارت51منشی:خانم اینا رو چیکار کنم؟یِنا:میخواستی ...

#عشق_جنایت 🔪پارت55کوک:وسیله هاتو جمع کن....جینو:نمیامکوک:لجب...

#عشق_جنایت 🔪پارت53تهیونگ:بیب بیایِنا:اوکی ددیهیونگ:بابا چرا ...

#عشق_جنایت 🔪پارت52ویو رسیدن به خونه مادر تهیونگ:تهیونگ:مامان...

#عشق_جنایت 🔪پارت50یِنا:خودم فهمیدم چی شده(زیر لب)جینو:چیزی گ...

#عشق_جنایت 🔪پارت49جینو/یِنا:امشب ترجیح میدیم پیش هم بخوابیم(...

#عشق_جنایت 🔪پارت47شوگا : wow چه خانم زیبایی( روبه میا) تهیون...

#عشق_جنایت 🔪پارت 46لیا:با،بایهمه:بایلیا: رفتیم بیرون سوار ما...

#عشق_جنایت 🔪پارت45لیا:خوب همینه که هست شما خودتون و برای عرو...

#عشق_جنایت 🔪پارت43تهیونگ:گلوش؟(بغض)دکتر:گلوش پاره شده(شوکه)ا...

#عشق_جنایت 🔪پارت 42(تهیونگ و یِنا رفتن داخل خونه)‌لیا:تهیونگ...

#عشق_جنایت 🔪پارت40ویو صبح:یِنا از خواب پاشدم که یکی اومد تو ...

#عشق_جنایت 🔪پارت41یِنا:رفتیم داخل....تلاش میکردیم مست نکنم و...

#عشق_جنایت 🔪پارت39ویو خونه:میا:سیلامشوگا:سلام(کلافه)میا:شوگا...

#عشق_جنایت 🔪پارت38(قطع میکنه)میا:خوب دوستان امشب هر کاری دار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط