#اربابای_من پارت16منتظر بودم تهیونگ بیاد و لباسمو انتخاب کن...

#اربابای_من پارت15بعد از چیدن میز تهیونگ و جونگ کوک اومدن دا...

#اربابای_من پارت14-باشه ..... رفتم لباسامو پوشیدم و کوک رو ص...

#اربابای_من پارت13*اشکال نداره یه اتفاق بود که یهو زد زیر گر...

#اربابای_منپارت12(چند مین بعد )+ممنون هیونگ اگه نبودی قطعاً ...

#اربابای_منپارت 11(ویو کوک)بالاخره کارای باند که تهیونگ بهم ...

#اربابای_منپارت10تعجب کردم خانم جئون نبود که تهیونگ صورت پر ...

#اربابای_من پارت9رفتم سمت اتاق تهیونگ و شروع کردم به تمیز کر...

#اربابای_منپارت 8_ از روم بلند شد و به سمت در رفت قفل در را ...

#اربابای_منپارت 7_رفتم داخل اتاقی که کوک بهم نشون داد......ا...

#اربابای_منپارت 6(صبح)با حس گرمی از خواب بیدار شدم چشماما با...

#اربابای_منپارت 5_اما من ......خب ببخشید+نچ کوچولو_بعد این ح...

#اربابای_منپارت4*بله مامان چیکارمون داری...¥ بیایید کارتون د...

#اربابای_منپارت3(صبح)از خواب بیدار شدم یه چند مین به سقف خیر...

#اربابای_منپارت2@اولندش بز اخلاقته دومندش میخوای باهات بیام ...

#اربابای_منپارت1ایششش یه روز کوفتی دیگه شروع شد از تخت بلند ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط